عیثی
نویسه گردانی:
ʽYṮY
عیثی . (ع فعل امر) به صیغه ٔ امر، در مثل گویند: «عیثی جعار». و این مثل را در ابطال چیزی و تکذیب آن گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به جَعار شود.
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عیسی . [ سا ] (اِخ )ابن یونس بن عمرو سبیعی همدانی ، مکنی به ابوعمرو. ازثقات محدثان بود و در چهل وپنج غزوه (مخصوصاً با رومیان ) شرکت داشت و ...
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (ع اِ مرکب ) زرافه . (از المرصع).
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر ابراهیم بن اسحاق حربی . زنی عالم و فقیه و صاحب فتوی بوده و به سال 328 هَ .ق . در بغداد درگذشته است ....
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر جزار. از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 264 شود.
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر هادی و زن مأمون خلیفه ٔ عباسی بود (از الوزراء و الکتاب ص 237) (عقدالفرید) (عیون الاخبار).
خر عیسی . [ خ َ رِ سا ] (اَخ ) الاغی بود که آن حضرت بر او سوار شدی . (آنندراج ). خری بود که عیسی علیه السلام بگاه سیاحت و مسافرت انجیل بر ا...
عیسی دم . [ سا دَ ] (ص مرکب ) دارای دمی چون دم عیسی . مسیح دم . مسیحادم . عیسی نفس . مسیحانفس . جان بخش . زنده کننده ٔ مردگان : پس از این نام ...
عیسی صفت . [ سا ص ِ ف َ ] (ص مرکب ) دارنده ٔ صفتی چون صفت عیسی . عیسی مانند در زنده کردن مردگان : در تن هر مرده دل عیسی صفت از تلطف تازه جان...
عیسی کده . [ سا ک َ دَ / دِ ] (اِخ )خانه ٔ حضرت عیسی علیه السلام . || صومعه و معبد حضرت عیسی . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کنایه از آسم...
عیسی کند. [ سا ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد با 359 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون و حبوب ...