گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غار نویسه گردانی: ḠAR غار. (اِخ ) ولایتی است در عربستان : ملک جهان بگیری از قاف تا به قاف گنج شهان ببخشی از غور تا به غار. منوچهری .کازیمیرسکی گوید غار در این شعر منوچهری ولایتی است در عربستان . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی قعر قعر. [ ق َ ] (اِخ ) قریه ای است از دره ای ، و نزد آن ده دیگری موسوم به سرع وجود دارد، این قریه ها نخل و مزارع و چشمه ها دارند و در وادی رخ... ام قار ام قار. [ اُم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (المرصع). ذی قار ذی قار. (اِخ ) (برقة...) نام موضعی است در شعر ذیل : لقد خبرت عیناک یوما بحبهاببرقة ذی قار و قدکتم الصدر. (از معجم البلدان ).تبه شد لشکرش در ... قار و قور قار و قور. [ قارْ رُ ] (اِ صوت مرکب ) آواز شکم . || قرقر با آواز بلند. دریای قار دریای قار. [ دَرْ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دریای سیاه : کزو گشت هامون چو دریای قاردرآمد به جنبش زمین از سوار.فردوسی . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود