گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غار نویسه گردانی: ḠAR غار. (اِخ ) ولایتی است در عربستان : ملک جهان بگیری از قاف تا به قاف گنج شهان ببخشی از غور تا به غار. منوچهری .کازیمیرسکی گوید غار در این شعر منوچهری ولایتی است در عربستان . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی قار قار. (اِخ ) نام دهی است در مدینه . (آنندراج ) ۞ . قار قار. (اِخ )نام دهی است به ری . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ). قار قار. (اِخ ) ذوقار. رجوع به ذوقار شود. قار قار. (اِخ ) یوم ذی قار. رجوع به ذوقار شود. قار قار. (اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . در 7000 گزی جنوب خاور سنندج و 2000گزی خاور شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه . در د... قار قار. [ ر ر ] (ع ص ) نعت فاعلی از قرار. قرارگیرنده . ثابت .- قارالذات ؛ در مقابل غیر قارالذات . رجوع به قارالذات شود. قار قار. [ ر ر ] (ع ص ) یوم قار؛ روز خنک . (منتهی الارب ). روز سرد. (مهذب الاسماء) (آنندراج ). || چشم خنک . (آنندراج ). قعر قعر. [ ق َ ] (ع مص ) به تک رسیدن : قعر البئر قعراً؛ به تک چاه رسید. || مغاک کردن . گود کردن . || آشامیدن هر آنچه در کاسه باشد. (اقرب المو... قعر قعر. [ ق َ ] (ع اِ) تک و پایان هرچیزی . ته . بن . ج ، قُعور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قعر البیت ؛ بن خانه . (مهذب الاسماء) : هر کجا تو با... قعر قعر. [ ق َ ع َ ] (ع اِ) عقل کامل و تمام . (اقرب الموارد). خرد و دانش . (منتهی الارب ). گویند: فلان بعیدالقعر، یا فلان ما فیه قعر. (اقرب الموا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود