اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غاضی

نویسه گردانی: ḠAḌY
غاضی .(ع ص ) شتری که درخت غضا خورد. || تاریک وروشن . (از اضداد). (کنزاللغة). رجوع به غاض شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۷ ثانیه
قاضی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محسن . رجوع به قاضی تنوخی شود.
قاضی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد. رجوع به قاضی تنوخی شود.
قاضی علی . [ ع َ ] (اِخ ) زین الدین . رجوع به قاضی زین الدین علی شود.
قاضی عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سهلان ساوجی . رجوع به قاضی ساوجی عمر شود.
قاضی عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن فخرالدین . رجوع به قاضی بیضاوی عمر شود.
قاضی عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمود. رجوع به قاضی حمیدی شود.
قاضی زاده . [ دَ / دِ ] (اِخ ) موسی بن محمدبن قاضی محمود رومی چلبی از مردم بروسه یکی از دانشمندان ریاضی و هیأت و حکمت است که به خراسان ...
قاضی خانی . (اِخ ) دهی است از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام . در 48000گزی جنوب خاور چرداول و کنار راه مالرو شیروان به مهر...
کلان قاضی . [ ک َ ] (اِخ ) خواجه ... به گفته ٔ مؤلف مجالس از قضات هرات و پدر مولانا وصلی شاعر بود که همه ٔمردم هرات در عقل و رای او را مسل...
کوشک قاضی . (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فساست و 2600 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۵۸ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.