اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غاضی

نویسه گردانی: ḠAḌY
غاضی .(ع ص ) شتری که درخت غضا خورد. || تاریک وروشن . (از اضداد). (کنزاللغة). رجوع به غاض شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۷ ثانیه
قاضی ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) خصیب بن عبداﷲبن محمدبن حسین بن خصیب مصری . وی از پدر خویش و عثمان بن سمرقندی حدیث کند. او به ...
قاضی ابوالهیثم . [ اَبُل ْ هََ ث َ ] (اِخ ) رجوع به ابوالهیثم قاضی شود.
قاضی قضاةالیمن . [ ق ُ تِل ْی َ م َ ] (اِخ ) احمدبن علی بن ابراهیم بن محمدبن حسین بن زبیر غسانی ، مکنی به ابوالحسین و مشهور به ابن زبیر و ق...
قاضی عبدالجبار. [ ع َ دُل ْ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالجباربن احمدبن خلیل همدانی اسدآبادی بغدادی شافعی معتزلی ، مکنی به ابوالحسن . ...
قاضی عبدالغافر. [ ع َ دُل ْف ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل . رجوع به قاضی فارسی شود.
قاضی عبدالوهاب . [ ع َ دُل ْ وَهَْ ها ] (اِخ ) ابن علی بن نصر بغدادی ، مکنی به ابومحمد. از دانشمندان بزرگ مالکی است . رجوع به حسن المحاضرة ...
قاضی ضیاءالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) نوراﷲ ولد قاضی درویش محمدبن خواجه شکراﷲ وزیر و برادرزاده ٔ قاضی عیسی بود و در ایام حکومت امیرخان در هرا...
قاضی عبدالرحیم . [ ع َدُرْ رَ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به قاضی فاضل شود.
قاضی عبدالسلام . [ ع َ دُس ْ س َ ] (اِخ ) ابن عطاء الحق . از مفسران و محدثان هند است که کتاب تفسیری منظوم به نام زادالاَّخره نگاشته است ...
قاضی عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ] (اِخ ) ابن حسین بن حباب . رجوع به قاضی جلیس شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.