اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غاضی

نویسه گردانی: ḠAḌY
غاضی .(ع ص ) شتری که درخت غضا خورد. || تاریک وروشن . (از اضداد). (کنزاللغة). رجوع به غاض شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۴.۵۲ ثانیه
قاضی زاده ٔ حنفی . [ دَ / دِ ی ِ ح َ ن َ ] (اِخ ) احمدبن بدرالدین قودر. ملقب به شمس الدین و مشهور به قاضی زاده مفتی حنفی . پدرش در دولت سلطا...
قاضی زاده ٔ رومی .[ دَ / دِ ی ِ ] (اِخ ) (قاسم افندی ) ابوالفتح مشهور به قاضی زاده ٔ رومی از علمای نامدار عصر سلطان محمدخان ثانی و مورد مهر آن...
قاضی دولت آبادی . [ دَ ل َ ] (اِخ ) شهاب الدین یا احمدبن شمس الدین بن عمر هندی که در زمان خود ملقب به ملک العلماء بود. از علما وعرفای قرن ن...
قاضی غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) شکراﷲ فرزند ارشد قاضی عبدالرحمان است که پس از پدر متکفل منصب قضاء گردید. (حبیب السیر چ قدیم جزء 4 از ...
قاضی قوام الدین . [ ق َ مُدْ دی ] (اِخ ) بغدادی . یکی ازقضات پاکدامن و متدین عهد خوارزمشاهی است . سلطان جلال الدین در دوران حکومت اتابیگ ا...
قاضی کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسن حسینی . وی بحسن خلق و لطف طبع و علو همت و وفور سخاوت موصوف و از جمله ٔ اشراف سادات گرگان به ...
قاضی کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) میر حسن یزدی . رجوع به قاضی میبدی شود.
قاضی ابن قریعة. [ اِ ن ُ ق ُ رَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالرحمن ، مکنی به ابوبکر. رجوع به ابن قریعه قاضی ابوبکر شود.
قاضی ابن قلاقس . [ اِ ن ُ ق َ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به قاضی اعز و ابن قلاقس شود.
قاضی ابن الشحنة. [ اِ نُش ْ ش ِ ن َ ] (اِخ )احمدبن محمدبن محمدبن شحنة، مکنی به ابوالولید و ملقب به لسان الدین و معروف به ابن الشحنة. از اک...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.