گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غباء نویسه گردانی: ḠBAʼ غباء. [ غ َ ] (اِخ ) جایگاهی است در شام . قال عدی ّبن الرقاع : لمن المنازل افقرت بغباءلوشئت هیجت الغداة بکائی .(معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه واژه معنی قبا کندن قبا کندن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کندن قبا. آماده شدن : آصفی مرغ سحر نعره زنان است هنوزگل به صد ناز قبا کنده و واافتاده . خواجه آصفی (... نیم قبا نیم قبا. [ ق َ ] (اِ مرکب ) نیم تنه . (یادداشت مؤلف ) : کاندرین مهرگان فرخ پی ز او مرا نیم موی و نیم قباست .فرخی (از یادداشت مؤلف ). لعل قبا لعل قبا. [ ل َ ق َ ] (ص مرکب ) دارای قبای لعل رنگ . دارای قبای سرخ : ترا میان سران کی رسد کله داری ز خون حلق تو خاکی نگشته لعل قبا. خاقان... حره ٔ قباء حره ٔ قباء. [ ح َرْ رَ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) موضعی در قبلی مدینة. و ذکر آن در حدیث آمده است . (معجم البلدان ). زرین قبا زرین قبا. [ زَرْ ری ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بروانان است که در بخش ترکمان شهرستان میانه و 22 هزارگزی شمال باختری ترکمان واقع است و 935... سبزه قبا سبزه قبا. [ س َ زَ / زِ ق َ] (اِ مرکب ) نام پرنده ای است حرام گوشت و وحشی ، دارای پرهای سبز. رجوع به سبزک و سبزقبا و سبزگرا شود. شهره قبا شهره قبا. [ ش ُ رَ / رِ ق َ ] (ص مرکب ) آنکه جامه ٔ فاخر گرانبها یا پست اندک بها پوشد. کسی که لباس شهرت پوشد، و آن لباسی است که مورد نظر شو... جامه قبا جامه قبا. [ م َ / م ِ ق َ ] (ص مرکب ) جامه چاک : همچو حافظ بخرابات روم جامه قبابو که در برکشد آن دلبر نوخاسته ام . حافظ.رجوع به ماده ٔ ذیل شود... چرخ قبا چرخ قبا. [ چ َ خ ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مراد از دور دامن قبا. (آنندراج ) (غیاث ). چرخ : هر فلکی و اختری چرخ قبای او همان با تو چه ب... قبا کشیدن قبا کشیدن . [ ق َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) قبا بستن . (آنندراج ). حاضر وآماده ٔ کار شدن . رجوع به قبا بستن شود : گل وقت صبح پرده ٔ تزویر چاک ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود