اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غراره

نویسه گردانی: ḠRʼRH
غراره . [ غ َ رَ / رِ ] (اِ) آب در دهن کردن و جنبانیدن برای پاک شدن دهن ، و آن را به عربی مضمضه گویند. (برهان قاطع) (جهانگیری ) (انجمن آرا) ۞ . به هندی کلی گویند. (جهانگیری ) :
اگر گهی به زبانم حدیث توبه رود
ز بی طهارتی آن را به می غراره کنم .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
غراره . [ غ ِ رَ / رِ ] (اِ) نوعی از سلاح جنگ است و آن را در روز جنگ پوشند و بعضی گویند غراده به دال است و آن به معنی خود آهنین باشد. (بر...
غرارة. [ غ َ رَ ] (ع مص ) به معنی غِرَّة. (منتهی الارب ). غفلت . (از اقرب الموارد). غافل شدن و غفلت ورزیدن . (برهان قاطع). غافل شدن . (تاج ا...
قرارة. [ ق َ رَ ] (ع اِ) آرامگاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زمین پست هموار. زمین هموار مستدیر که در آن آب باران گرد آید. (از اقرب ...
قرارة. [ ق ُ رَ ] (ع اِ) شوربا یا ریزه های دیگ افزار و مانند آن که در ته دیگ بماند یا بچسبد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).آنچه در دیگ بماند...
قرارة. [ ق ِ رَ ] (ع اِ) رجوع به معنی دوم قَرارَة شود.
قرارة. [ق َ رَ ] (اِخ ) قبیله ای است به یمن . (منتهی الارب ).
قرارة. [ ق َ رَ ] (اِخ ) جایی است به روم . (منتهی الارب ).
قرارة. [ ق َ رَ ] (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.