غریب
نویسه گردانی:
ḠRYB
غریب . [ غ َ ] (اِخ ) ابن معن . وی در ربیع الاول 411 هَ . ق . با شخصی به نام نورالدولة دبیس بن علی بن مزید الاسدی همدست شد و با لشکری که از بغداد آمده بود جنگید و چیره شد. (از کامل ابن اثیر ج 9 ص 133). و برای تفصیل رجوع به کتاب مذکور شود.
واژه های همانند
۹۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۵ ثانیه
غریب نوازی . [ غ َ ن َ ] (حامص مرکب ) نوازش از مردمان درویش و بینوا. (ناظم الاطباء). عمل غریب نواز. ملاطفت و مهربانی در حق غریب و بینوا و در...
چیزی فراتر از شگفتی که از نظم معمول کارها و چیزها بیرون است و درک آن دشوار یا درک نشدنی است. (https://www.cnrtl.fr/definition) همتای پارسی این دو واژه...
غریب نمودن . [ غ َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) عجیب جلوه کردن . شگفت به نظر آمدن . غریب آمدن : مینماید عکس می در رنگ روی مهوشت همچو بر...
غریب مزرعه . [ غ َ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کوهپایه ٔ بخش آبیک شهرستان قزوین ، که در 27هزارگزی شمال باختری آبیک و در 12هزارگ...
غریب شمردن . [ غ َ ش ُ / ش ِ م ُ دَ ] (مص مرکب ) عجیب و نادر شمردن . استغراب . رجوع به غریب شود.
غریب القرآن . [ غ َ بُل ْ ق ُرْ ] (ع اِ مرکب ) لغات و اصطلاحاتی است از قرآن که به مرور زمان فهم آنها دشوار گردیده و به تفسیر و توضیح احتیا...
غریب گردیدن . [ غ َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) غریب شدن . رجوع به غریب شدن و غریب شود.
غریب مهربان . [ غ َ م ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام ، که در 18هزارگزی جنوب خاوری چرداول کنار را...
غریب مرگ شدن . [ غ َ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) درغربت مردن . در غربت و دور از کسان و خویشان مردن .
باد غریب درکن . [ دِ غ َ دَ ک ُ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) در تداول مردم شمیران و طهران ، بادی که درآخر موسم ییلاق وزد و شهریان بمنازل خود باز...