اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غند

نویسه گردانی: ḠND
غند. [ غ ُ ] (ص )گرد با هم آمده . (فرهنگ اسدی ). فراهم آمده . جمعشده . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). گردشده و جمعآمده . (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان قاطع). پیچیده و فراهم آمده و جمعشده و به هم برآمده . (غیاث اللغات ). گرفته شده و به هم برآمده ، چنانکه گویند این چیز گرد و غند است . (انجمن آرا) (آنندراج ). این کلمه را در تداول امروزی در ترکیب «گرد و غند» استعمال کنند. غنده نیز بمعنی غند است . (از فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان قاطع). در پهلوی گند ۞ بمعنی لشکر، و همچنین است در ارمنی و در زبان عربی جُند بمعنی لشکر و در کردی گند ۞ وجند ۞ بمعنی ده و قریه است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). و رجوع به غن ، غندرود، گُنده ، گنده پیر، قندفیل و قندفیر شود :
چو رانی نباید سپردن به گام ۞
بود راندن تعبیه بی نظام
نقیبان ز دیدن بماندند کند
که ایشان همیشه نباشند غند ۞ .

عنصری (از فرهنگ اسدی ).


|| (اِ) گروه . (ناظم الاطباء). || فراهم آوردن چیزی . (از برهان قاطع).
- غند شدن ؛ غند گشتن . رجوع بهریک از این دو ترکیب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کارخانه ٔ قند. [ ن َ / ن ِ ی ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ رجوع به قندریزی شود.
رسالة بیماری قند مولف :عبد الطیف بغدادی؛ مترجم :دکتر علی خواجه دهی؛ ناشر: ستوده، تبریز؛ چاپ اول 1389؛ شابک: 8-46-5003-600-978؛ 110 صفحه. معرفی و بررسی...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.