اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غول

نویسه گردانی: ḠWL
غول . [ غ َ ] (ع مص ) هلاک کردن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (دهار). هلاک کردن کسی را. (منتهی الارب ) کشتن کسی را. (آنندراج ). || ناگاه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). بناگاه گرفتن . هلاک کردن و ربودن بناگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرفتن کسی را چنانکه نداند. غاله ؛ اخذه من حیث لم یدر. || خوردن شراب و بردن آن عقل یا تندرستی را. (از اقرب الموارد). || کشتن هلاکت و بلا کس را، یا در جای جانکاه اوفتادن آن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). غالته غول ٌ؛ غول وی را کشت . (از اقرب الموارد). هلاکت اورا کشت یا در مهلکه افتاد یا ندانست به کجا رفت . (از تاج العروس ). || صدمه رسانیدن . خسارت وارد آوردن . (دزی ج 2 ص 231). || (اِ) مستی . (از منتهی الارب ) ۞ (آنندراج ). سُکر. (اقرب الموارد). || هر چیز که عقل را زایل کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دردسر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). صداع . (اقرب الموارد). منه قوله تعالی : لافیها غول ؛ ای لیس فیهاغائلة الصداع . || دوری بیابان و کشیدگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: مفازة ذات غول ؛ یعنی بیابانی دور. (از اقرب الموارد). || سختی و دشواری ، غول غائلة مبالغه است . یقال : اتی غولا غائلة؛ یعنی رسید بکار بسیار زشت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زمین نشیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین پست . ما انهبط من الارض . (اقرب الموارد). || پاره ای از درختان طلح . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جماعة الطلح . (اقرب الموارد). || خاک بسیار. (منتهی الارب ) ۞ (آنندراج ). تراب کثیر. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
قال و قول . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع )هیاهو. قال و قیل . قیل و قال . قال مقال . قال قال .
قول و غزل . [ ق َ / قُو ل ُ غ َ زَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به قول شود.
قول استیر. [ ق ُ ؟] (اِخ ) دهی است از دهستان پهلویدژ بخش بانه ٔ شهرستان سقز، سکنه ٔ آن 65 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، توتون ، ماذو...
قول و قرار. [ ق َ / قُو ل ُ ق َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عهد و پیمان . رجوع به قول شود.
قول منجم بین علم تنجیم و علم هیئت ، و منجّم و هَیَوی (و به قول عرب‌های امروزی:فلکی) فرق است و نباید آنچه را در مذمّت تنجیم و منجّّم در احادیث شریفه دی...
قول کاسه گر. [ ق َ / قُو ل ِ س َ / س ِ گ َ ] (اِ مرکب ) نام قولی است از قولهای موسیقی ، یعنی تصنیفی است . (آنندراج ) (برهان ). رجوع به قول و ...
خلف قول کردن . [ خ ُ ف ِ ق َ / قُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدقولی کردن . به قول و قرار خود وفا نکردن . تخلف از میثاق و قرارهای خود کردن . (یادداشت...
نقل قول مستقیم. آن است که جمله‌ای را از کتابی همان گونه که هست، بی اینکه چیزی بر آن افزوده یا از آن کاسته شود یا توضیحی در باره ی آن داده شود، در پژوه...
قول و قرار دادن . [ ق َ / قُو ل ُ ق َ دَ ] (مص مرکب ) عهد بستن . پیمان بستن . رجوع به قول شود.
آن است که پژوهشگر، مطلب یا مطالب منبعی را در پژوهش با زبان خود بنویسد نه آن گونه که در آن کتاب یا مقاله آمده است؛ در واقع، نه با زبان نویسنده. به کار ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.