فاحشة. [ ح ِ ش َ ] (ع ص ) زن زناکار و رسوا و بدکردار. روسپی . هریوه . (ناظم الاطباء). جنده
: یله کی کردی هر فاحشه را جاهل
گرنه از بیم حد و کشتن و دارستی ؟
ناصرخسرو.
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پابستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
اماتو چنانکه مینمایی هستی ؟
خیام .
|| (اِ) هر گناه و بدی که از حد درگذرد. (منتهی الارب ). و گفته اند هر آنچه خدا از آن نهی کرده باشد.ج ، فواحش . (از اقرب الموارد).