فتح
نویسه گردانی:
FTḤ
فتح . [ ف ُت ُ ] (ع ص ) در فراخ گشاده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شیشه ٔ فراخ سر. (منتهی الارب ). شیشه ٔ بی سربند و بی غلاف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
فتح . [ ف َ ] (ع مص ) گشادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه جرجانی ). || فیروزی و گشایش کفرستان . (منتهی الارب ). پیروز شدن . ...
فتح . [ ف َ ] (اِخ ) سوره ٔ چهل وهشتم از قرآن . از سوره های مدنی و دارای بیست ونه آیت است ، پیش از سوره ٔ حُجُرات . (یادداشت بخط مؤلف ).
فتح . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه باشت و بابویی بخش گچساران ، که در چهارهزارگزی شمال راه شوسه ٔ گچساران به بهبهان قرار دارد....
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هَپت (اوستایی: هَپتی)
اَوَژ avaž (سنسکریت: اَوَجی)
پَراج (سنسکریت: پَراجی)
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) از شعرای قرن نهم هجری و معاصر میر علیشیر نوایی است . نوایی آرد: مولانا فتح اﷲ جوانی است که طبعش در معما خوبس...
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمودبن محمد العمری الانصاری البیلونی . از ادبای حلب بود. در سال 977 هَ . ق . متولد شد و در سال 1070 درگذ...
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن النحاس . شاعری روان طبع و مشهور از مردم حلب بود. از زادگاه خود به سیر و سفر پرداخت و از دمشق و قاهره و حج...
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن شیخ مظفرالدین علی ، معروف به شیخ فتح اﷲ. از شعرای قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری . وی از مادر، فرزند مو...
فتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) شیبانی ، فتح اﷲ خان ، فرزند محمد کاظم ، مکنی به ابوالنصر. در سال 1241 هَ . ق . / 1825 م . متولد شد و بخ سال 1308...
فتح ا.[ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) شیرازی ، حکیم . در حکمت و معرفت صاحب پایگاه ، معاصر و مجالس اکبرشاه و دوست فیضی دکنی بود و در هندوستان درگذشت...