اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فترت

نویسه گردانی: FTRT
فترت . [ ف َ رَ ] (ع اِ) فترة. رجوع به فترة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۴ ثانیه
(از عربی: سستی یا کُندی) به معنی فاصله و وقفه میان دو دوره است. این اصطلاح بیشتر برای فاصله زمانی میان دو دوره پادشاهی بکار می‌رود. به دوره انتقالی می...
فترت /fatrat/ ۱. سستی؛ کندی؛ بازماندگی؛ ضعف. ۲. (اسم) [قدیمی] زمانی که حکومت یا دولتی از میان رفته {ساقط شده} و هنوز دولت دیگری به جای آن برقرار نشده....
اهل فترت . [ اَ ل ِ ف َ رَ ] (اِخ ) فرقه ای از شیعه ٔ امامیه که پس از رحلت امام یازدهم بفترت یعنی خالی ماندن زمان از وجود امام عقیده دا...
فطرت . [ ف ِ رَ] (ع اِمص ) آفرینش . (از منتهی الارب ) : در فطرت کاینات به وزیر و مشیر و معاونت و مظاهرت محتاج نگشت . (کلیله و دمنه ). رجوع ب...
فِطرَت یا سِرِشت به نوع آفرینش انسان گفته می‌شود که خدادادی و مادرزاد بوده و بین همه انسان‌ها مشترک است. فطرت به دو شاخۀ فطرت شناختی و فطرت گرایشی تقس...
این واژه عربی است و پارسی آن، واژه ی پهلوی آسْن می باشد
نیک فطرت . [ ف ِ رَ ] (ص مرکب ) نیک سرشت . نیک نهاد. نیک طینت .
خوش فطرت . [ خوَش ْ / خُش ْ ف ِ رَ ] (ص مرکب ) خوش طینت . خوش سرشت . خوش ذات . نیکونهاد. نیکوسیرت .
پاک فطرت . [ ف ِ رَ ] (ص مرکب ) پاک سرشت .
پست فطرت . [ پ َ ف ِ رَ ] (ص مرکب ) ناکس . دون . دنی . سفله . فرومایه . رذل .
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.