اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فراء

نویسه گردانی: FRʼʼ
فراء. [ ف َرْ را ] (اِخ ) ابومحمد حسین بن مسعودبن محمد، معروف به الفراء البغوی . از فقهای شافعی و ملقب به محیی السنة بود. در علوم تبحر داشت و فقه را از قاضی حسین بن محمد که یکی از شاگردان فقه مروزی بود، آموخت . در تفصیل کلام اﷲ تصنیفی کرده و پاره ای از مشکلات را از قول پیامبر اکرم توضیح داده است . وی از راویان حدیث و کتب بسیار به او منسوب است . وجه تسمیه ٔ فراء به کار فراء و فروش آن است ، وبغوی نسبت به بغ و بغشو و از موارد شاذ نسبت بخلاف قیاس است . سمعانی گوید که فراء در مرورود درگذشت و درکنار استادش قاضی حسین به خاک سپرده شد. از آثارش دو کتاب مصابیح السنة در حدیث و معالم التنزیل در تفسیر معروف است و هر دو در مصر به طبع رسیده است . (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 573). زندگی وی میان سالهای 436-510 هَ . ق . / 1044-1117 م . بوده است . (از اعلام زرکلی از وفیات الاعیان ). و رجوع به حسین بغوی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
فراء. [ ف َ ] (ع اِ) فرا. رجوع به فرا شود.
فراء. [ ف َرْ را ] (ع ص ) این انتساب پوستین دوز را میرساند. (سمعانی ). پوستین دوز. پوستین فروش . (یادداشت بخط مؤلف ). || مویینه فروش . (یادداشت...
فراء. [ ف َرْ را ] (اِخ ) معاذبن مسلم بن ساره ٔ انصاری نحوی کوفی ، مکنی به ابوعلی و مسلم و ملقب به فراء یا هراء. از اصحاب حضرت باقر و حضرت...
فراء. [ ف َرْ را] (اِخ ) یحیی بن زادبن عبداﷲ منظور الاسلمی الدیلمی ، مکنی به ابوزکریا و معروف به فراء. امام کوفیان و داناترین آنها در نحو و ...
فراء. [ ف َرْ را ] (اِخ ) کوهی است در نزدیک مدینه و نزدیکی خاخ . (از معجم البلدان ).
علی فراء. [ ع َ ی ِ ف َرْ را ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عبسی فراء. مکنی به ابوالحسن . مورخ مصری و از فقهای مالکی . وی در سال 352 هَ. ق . درگذ...
حسین فراء. [ ح ُ س َ ن ِ ف َرْ را ] (اِخ ) ابن بغوی معروف . اشعار فارسی وی در مجالس النفائس ص 323 آمده است . رجوع به حسین بغوی شود.
فرا. [ ف َ ] (حرف اضافه ) ۞ نزدِ. نزدیک . پیش : فرا او رفتم ؛ پیش او رفتم . (یادداشت بخط مؤلف ). سوی . طرف . جانب . (برهان ) : به حبل ستایش ف...
فرا. [ ف َ ] (ع اِ) گورخر که فراء و حمارالوحش نامند. (فهرست مخزن الادویه ) (اقرب الموارد).- امثال :کل الصید فی جوف الفرا ؛ مثل است ، یعنی ه...
فرا. [ ف َ ] (اِخ ) نام یکی از دهکده های دهستان پریجان سوادکوه در مازندران که اکنون بدین نام شناخته نمیشود. (از مازندران و استرآباد ترجمه...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.