اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فراء

نویسه گردانی: FRʼʼ
فراء. [ ف َرْ را ] (اِخ ) ابومحمد حسین بن مسعودبن محمد، معروف به الفراء البغوی . از فقهای شافعی و ملقب به محیی السنة بود. در علوم تبحر داشت و فقه را از قاضی حسین بن محمد که یکی از شاگردان فقه مروزی بود، آموخت . در تفصیل کلام اﷲ تصنیفی کرده و پاره ای از مشکلات را از قول پیامبر اکرم توضیح داده است . وی از راویان حدیث و کتب بسیار به او منسوب است . وجه تسمیه ٔ فراء به کار فراء و فروش آن است ، وبغوی نسبت به بغ و بغشو و از موارد شاذ نسبت بخلاف قیاس است . سمعانی گوید که فراء در مرورود درگذشت و درکنار استادش قاضی حسین به خاک سپرده شد. از آثارش دو کتاب مصابیح السنة در حدیث و معالم التنزیل در تفسیر معروف است و هر دو در مصر به طبع رسیده است . (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 573). زندگی وی میان سالهای 436-510 هَ . ق . / 1044-1117 م . بوده است . (از اعلام زرکلی از وفیات الاعیان ). و رجوع به حسین بغوی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
اصل و فرع . [ اَ ل ُ ف َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ریشه و شاخه . || سرمایه و ربح : نه پیشه نه بازارگانی نه زرع چنین مایه را چون بود اصل ...
فرا دید آوردن . [ ف َ وَ دَ ] (مص مرکب ) پدید آوردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : ایزدتعالی آنجا روشنائی فرا دید آورد. (تاریخ سیستان ).
فرا یاد آوردن . [ ف َ وَ دَ ] (مص مرکب ) به یاد آوردن . و رجوع به یاد آوردن شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گوش کردن. پذیرفتن. گوش فرا دادن. ای بلبل همدرد دمی گــوش فــرادار من هم بسرایم بود این غم شودم کم. (فیض کاشانی) بره کش از هـوش تهی بود مغز گو...
فرع داران خاک . [ ف َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرع خواران خاک . آنها که از خاک بهره مند گردند. کنایت از آدمیان : زیارتگه اصل داران پاک ...
فرا چنگ آوردن . [ ف َ چ َ وَ دَ ] (مص مرکب ) در چنگ آوردن . (از آنندراج ). به چنگ آوردن : گر باشد چون شراره در سنگ چون آهنش آورم فرا چنگ . ...
تنگ فرا گرفتن . [ ت َف َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مغموم شدن و بیزار گشتن و دلتنگ شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به تنگ گرفتن شود.
فرع خواران خاک . [ ف َ خوا / خا ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از آدمیان . (از آنندراج ) (برهان ). آنها که بهره ٔ خاک را میخورند. رجوع به ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.