اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فردوسی

نویسه گردانی: FRDWSY
فردوسی . [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقعدر 12هزارگزی شمال راه فرعی زرند به کرمان . دارای بیست تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
فردوسی . [ ف ِ دَ / دُو ] (ص نسبی ) منسوب به فردوس که نام شهری است .
فردوسی . [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی ، بزرگترین حماسه سرای تاریخ ایران و یکی از برجسته ترین شاعران جهان شمرده میشود...
فردوسی . [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندقه ٔ بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، واقع در صدهزارگزی جنوب ساردوئیه و دوهزارگزی خاور ...
حسن فردوسی . [ ح َ س َ ن ِ ف ِ دَ ] (اِخ )ابن اسحاق بن شرفشاه طوسی مکنی به ابوالقاسم . درگذشته ٔ 416 هَ . ق . صاحب شاهنامه . رجوع به فردوسی ...
هزارهٔ فردوسی (یا جشن هزاره فردوسی)، مجموعهٔ آیین‌هایی بود که به مناسبت هزارمین سال میلاد فردوسی در سال ۱۳۱۳ خورشیدی در تهران، طوس و دیگر شهرهای ایران...
از محمد حسنین هیکل پرسیدند: «شما مصریان با آن پیشینه ی درخشان فرهنگی، چه شد که عرب زبان شدید؟» گفت: «ما عرب زبان شدیم برای اینکه فردوسی نداشتیم»
در نامه ای که رستم فرخزداد سردار سپاه ایران در جنگ قادسیه به برادرش می نویسد، پیش بینی می کند که اگر ایران از اعراب شکست بخورد، آینده ی ایران چنین خو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
با جستجوی واژه های: رو، روی، مو، گیسو، چهره، غبغب، گردن و زیور در شاهنامه، به خوبی می توان دریافت که زنان در ایران باستان پوشش سر و چهره نداشته اند: گ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.