فعل
نویسه گردانی:
FʽL
فعل . [ ف َ ] (ع مص ) کردن کار را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامیات nâmyât (نام + یات: فعل از اوستایی: yâta) **** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ساتو پیژ sâto peyž (ساتو از اوستایی: ثاتو: فعل + پیژ از مانوی: peys: امر) ****فانکو آدینات 09163657861
(sarfe-feål در دستور زبان: این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: مندیات mandyât (مند: صرف؛ پهلوی + یات: فعل از اوستایی: yâta) *** فانکو آدینا...
نیک فعل . [ ف ِ ] (ص مرکب ) نکوکردار. نیک فعال : ای شهریار راستین ای پادشاه داد و دین ای نیک فعل و نیک خواه ای از همه شاهان گزین . دقیقی ....
(دست کشیدن یا انجام ندادن کاری): همتای پارسی این دو واژه عربی، این است: موکس کار mukse-kār (سنسکریت: muksa: ترک)*** فانکو آدینات 09163657861
فعل پذیر. [ ف ِ پ َ ] (نف مرکب ) دارای انفعال . (یادداشت مؤلف ). آنچه قبول فعل کندو از قوه به فعل درآید. (فرهنگ فارسی معین ) : پنداری که...
اسم فعل . [ اِ م ِ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء الافعال ... شود.
دجال فعل . [ دَج ْ جا ف ِ ] (ص مرکب ) که عمل دجال کند. که کار چون دجال دارد. دجال کردار : کجاست صوفی دجال فعل ملحدکیش بگو بسوز که مهدی دی...
راست فعل .[ ف ِ ] (ص مرکب ) راست کردار. درست کردار : روز دانش زوال یافت که بخت بمن راست فعل کژ نگرست . خاقانی .و نیز رجوع به راستکار شود.
فند و فعل . [ ف َ دُ ف ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حیلت و مکر و اعمال تباه ، و بیشتر در صفت زنان آرند و اراده ٔ بی عفافی از آن کنند. اعمال نها...