قاضی القضاة
نویسه گردانی:
QAḌY ʼLQḌA
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) داوران داور. سرداوران . قاضی قاضیان . صاحب تجارب السلف درباره ٔ جلال الدین علی بن علی بن هبة اﷲ بخاری آورد: مردی ادیب و فاضل و فقیه بود و در سنه ٔ اثنین و ثمانین و خمس مأئة متولی قضا شد و لقبش اقضی القضاة نوشتند و بعد از آن منصبش ترقی کرد و اقضی القضاة به قاضی القضاة مبدل گشت . (تجارب السلف ص 329). گویند اول کسی که بدین لقب خوانده شد قاضی ابویوسف یعقوب بود.
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن محمد معروف به ابن شحنه . رجوع به ابن شحنه ابوالولید شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن ناماوربن عبدالملک ، مکنی به ابوعبداله و مشهور به افضل الدین خونجی . از مشاهیر پزشکان و حکمای اسلامی ...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن یعقوب بن محمدبن ابراهیم بن عمربن بکر صدیقی شافعی فیروزآبادی ، مکنی به ابوطاهر و ملقب به مجدالدین ش...
قاضی القضاة. [ ضِل ْق ُ ] (اِخ ) محمودبن احمد. رجوع به قاضی عینی شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم ، مکنی به ابویوسف . رجوع به ابویوسف یعقوب شود.
قـاضی القضاة به معنی داورداوران، سرداوران، قاضیقاضیان است. برخی قاضی را تازی شدۀ موبدموبدان میدانند. زیرا موبد، قاضی زرتشتی بوده است (دهخدا؛ مصاحب، ...
قاضی القضاة علم الهدی . [ ضِل ْ ق ُ ع َ ل َ مُل ْ هَُ دا ] (اِخ ) علی بن ابی احمد حسین طاهربن موسی ، مکنی به ابوالقاسم و مشهور به علم الهدی ا...