قاضی القضاة
نویسه گردانی:
QAḌY ʼLQḌA
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن خلیل ملقب به ذوالفنون و شهاب الدین یا شمس الدین و مکنی به ابوالعباس و مشهور به حجة الاسلام . در بلده ٔ خوی آذربایجان متولد شد و پس از سن رشد و کمال به شام و حلب مسافرت کرد. وی از مشاهیر حکما و فقهای شافعی است که مشمول عنایات ملک معظم عیسی بن ملک عادل گردیده و مدتی به تدریس اشتغال داشته و در نحو و فقه و اصول و رموز حکمیه تألیفاتی دارد. از جمله کتاب بزرگی که حاوی بیست جلد است و تفسیر کبیر مشهور استاد خود فخر رازی را که به مفاتیح الغیب موسوم است و خود فخر موفق با کمال آن نگردیده به پایان رسانده است و از طرف ملک معظم قاضی القضاة دمشق بوده است . وی به سال 637 یا 639 هَ . ق . در دمشق وفات یافت و اینکه در بعضی موارد تاریخ وفات او را 693 هَ . ق . نوشته اند ظاهراً اشتباه است و ناشی از تقدیم و تأخیر سهوی در دو رقم 9 و 3 می باشد. (هدیة الاحباب ص 133) (قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 2872) و رجوع به احمدبن خلیل شود.
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۸ ثانیه
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن محمد معروف به ابن شحنه . رجوع به ابن شحنه ابوالولید شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن ناماوربن عبدالملک ، مکنی به ابوعبداله و مشهور به افضل الدین خونجی . از مشاهیر پزشکان و حکمای اسلامی ...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن یعقوب بن محمدبن ابراهیم بن عمربن بکر صدیقی شافعی فیروزآبادی ، مکنی به ابوطاهر و ملقب به مجدالدین ش...
قاضی القضاة. [ ضِل ْق ُ ] (اِخ ) محمودبن احمد. رجوع به قاضی عینی شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم ، مکنی به ابویوسف . رجوع به ابویوسف یعقوب شود.
قـاضی القضاة به معنی داورداوران، سرداوران، قاضیقاضیان است. برخی قاضی را تازی شدۀ موبدموبدان میدانند. زیرا موبد، قاضی زرتشتی بوده است (دهخدا؛ مصاحب، ...
قاضی القضاة علم الهدی . [ ضِل ْ ق ُ ع َ ل َ مُل ْ هَُ دا ] (اِخ ) علی بن ابی احمد حسین طاهربن موسی ، مکنی به ابوالقاسم و مشهور به علم الهدی ا...