اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قتب

نویسه گردانی: QTB
قتب . [ ق َ ] (ع مص ) روده ٔ بریان طعام دادن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فعل آن از باب نصر است . (منتهی الارب ). || قَتَب بر پشت ستور نهادن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قطب الدین سنغمان . [ ق ُ بُدْ دی ؟ ] (اِخ ) وی به سال 581 هَ . ق . پس از مرگ پدرش نورالدین محمد، پادشاه حصن کیفا شد. رجوع به تاریخ گزیده ...
قطب الدین شیرازی . [ ق ُ بُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) محمد حسینی ذهبی ، معروف به قطب الاقطاب . از بزرگان عرفا و مشایخ سلسله ٔ ذهبیه است . او راست : 1-...
قطب الدین شیرازی . [ ق ُ بُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) محمودبن مسعودبن مصلح فارسی کازرونی اشعری شافعی ، مکنی به ابوالثناء. از اکابر علمای قرن هشتم ...
آی بیک قطب الدین . [ ب َ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ممالیک یا سلاطین مملوک دهلی (602-607 هَ .ق .).
ابراهیم قطب شاهی . [ اِ م ِ ق ُ ] (اِخ ) چهارمین پادشاه از سلسله ٔ قطب شاهیان در غلکنده ٔ هندوستان . وی شیعی مذهب بوده است (957-989 هَ .ق .).
قطب الدین قسطلانی . [ ق ُ بُدْ دی ن ِ ق َ طَ ] (اِخ ) محمدبن احمد. رجوع به قسطلانی (محمدبن احمد) شود.
ابوالحسن قطب شاهی . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ق ُ ] (اِخ ) هفتمین و آخرین از سلاطین قطب شاهی در غلکنده ، فرزند عبداﷲ قطب شاه . او در سال 1083 هَ . ق...
قطب الدین نیشابوری . [ ق ُ بُدْ دی ن ِ نی / ن َ ] (اِخ ) محمدبن حسین . رجوع به قطب الدین کیدری شود.
قطب الدین نیشابوری . [ ق ُ بُدْ دی ن ِ نی / ن َ ] (اِخ ) (شیخ ...) یحیی حاجی . خاندان ایشان از مشایخ کبار بوده اند و او مردی است بزرگ و در ه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۰ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.