قذیة
نویسه گردانی:
QḎY
قذیة. [ ق َ ی َ ] (ع ص ) (عین ...) چشم خاشاک افتاده . (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ بالا شود.
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
غزیة. [ غ َ زی ی َ ] (اِخ ) ابن حارث اسلمی ، از صحابه است و در نسب وی اختلاف کرده اند. بعضی گفته اند انصاری مازنی است و بعضی برآنند که اس...
غزیة. [ غ َ زی ی َ ] (اِخ ) ابن سواد. صاحب «الاصابة» (ج 5 ص 198) گوید: در حاشیه ٔ الاستیعاب در باب غزیه ، ترجمه ٔ غزیةبن سواد آمده است ولی ای...
غزیة. [ غ َ زی ی َ ] (اِخ ) ابن عمروبن عطیةبن خنسأبن مبذول بن عمروبن مازن ۞ ابن نجار انصاری مازنی ۞ . وی در جنگ احد همراه رسول خدا ج...
غزیة. [غ َ زی ی َ ] (اِخ ) (ابو...) انصاری . وی صحابی است و پسرش غزیه از او روایت کند و از شامیان به شمار میرود. (از تاج العروس ذیل غزا). ...
غزیة. [ غ ُ زَی ْ ی َ ] (اِخ ) بنت حارث ، مادر قدامةبن مظعون و برادران او. (از تاج العروس ذیل غزا).
غزیة. [ غ ُ زَی ْ ی َ ] (اِخ ) بنت دودان ، مکنی به ام شریک ، از بنی صعصعةبن عامر. همین زن بود که نفس خود را بر پیغامبر (ص ) هبه کرد، و گویند اس...
قضیه /qaziy[y]e/ معنی ۱. خبر. ۲. حکم؛ فرمان. ۳. جمله یا کلامی که معنی آن تمام باشد و بتوان دربارۀ آن حکم کرد. ۴. (منطق) گفتاری که احتمال صدق و کذب داش...
غزیه . [ غ ُزْ زی ی َ ] (اِخ ) قبیله ای از ترکان . ترکان غز. رجوع به غز و نخبة الدهر دمشقی ص 263 شود.
جهات قضیه . [ ج ِ ت ِ ق َ ضی ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وجوب و امکان و استحاله . رجوع به جهة شود.
قضیه ٔ کلیه . [ ق َ ضی ی َ / ی ِ ی ِ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قضیه ای که حکم در آن بر همه ٔ افراد موضوع ثابت باشد، چون : ...