اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قرآن

نویسه گردانی: QRʼAN
قرآن . [ ق ُ ] (ع مص ) فراهم آوردن و گرد کردن چیزی را به چیزی . گویند: قَرَاءَ الشی ٔ قرآناً (از باب نصر و فتح ). || بچه دادن حامل . گویند: قرأت الحامل قرآناً؛ بچه داد آن حامل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || قرائت . قَرء. خواندن . (منتهی الارب ). رجوع به قرء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
صاحب قران . [ ح ِ ب ِ / ح ِ ق ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آن مولود که وقت افتادن نطفه ٔ وی در رحم مادر، یا بوقت ولادت او قران عظمی باشد و برج ...
صاحب قران .[ ح ِ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به امیر تیمور گورکانی شود.
صاحب قران . [ ح ِ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به سلطان حسین بایقرا شود.
صاحب قران .[ ح ِ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به ناصرالدین شاه قاجار شود.
صاحب قران . [ ح ِ ق ِ ] (اِخ ) (سید...) امام علی . وی از شعرای هندوستان بود و در اوائل قرن سیزدهم میزیست و در زمان نواب آصف الدوله به لکهنو...
دشت غران . [دَ غ َرْ را ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس . سکنه ٔ آن 393 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و پنبه . (ا...
ه دلایل مختلف, درباره امکان یا عدم امکان ترجمه قرآن کریم, و به عبارتی «جواز»یا «عدم جواز»آن, میان فقها و علما بحث های پردامنه ای صورت گرفته است و هر ی...
قران نحسین . [ ق ِ ن ِ ن َ س َ / س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) با هم آمدن دو ستاره ٔ نحس مانند زحل و مریخ در برجی . (ناظم الاطباء). و رجوع ب...
قران سعدین . [ ق ِ ن ِ س َ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقارنه ٔ دو ستاره ٔ سعد مانند مشتری و زهره در برجی . (ناظم الاطباء). رجوع به قران...
قراچی قران . [ ق َق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قراتوره بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . واقع در 35000گزی جنوب باختری آفکند. موقع جغرافیایی ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.