قرآن
نویسه گردانی:
QRʼAN
قرآن . [ ق ُ ] (ع مص ) فراهم آوردن و گرد کردن چیزی را به چیزی . گویند: قَرَاءَ الشی ٔ قرآناً (از باب نصر و فتح ). || بچه دادن حامل . گویند: قرأت الحامل قرآناً؛ بچه داد آن حامل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || قرائت . قَرء. خواندن . (منتهی الارب ). رجوع به قرء شود.
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
غران . [ غ ُ / غ ُرْ را ] (نف ، ق ) بانگ و فریادکنان ، و آواز گران و مهیب برآرنده . (آنندراج ). شورکننده و آواز گران و مهیب برآرنده . (غیاث الل...
غران . [ غ ُرْ را ] (ع اِ) غوزه ٔ آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حبابهای آب . الغران ، النفاحات فوق الماء، یقال : اقبل الماء بغرانه . (از اقرب ...
غران . [ غ ُرْ را] (ع ص ، اِ) ج ِ اَغَرّ. || ج ِ غریر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به اغر و غریر شود.
غران . [غ َرْ را ] (اِخ ) تثنیه ٔ غر، موضعی است . (منتهی الارب ). نام جایگاهی است در شعر مزاحم عقیلی : اتعرف بالغرین داراً تأبدت من الوحش ...
هم قران . [ هََ ق ِ ] (ص مرکب ) قرین . همنشین : رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب ۞ قرین آتش هجران و همقران فراق . حافظ. || هم ارزش : با ارز...
قران کامل ریز نوشت که کارکرد حرز و تعویذ دارد. متن کامل قرآن که با حروف بسیار ریز نوشته در میان قابهای چرمیِ نُقره نشان گذارده بر گردن آویخته یا به خو...
نسخه رحلی قرانی چند جلدی از قرن 4-3 ه.ق. موسوم به آبی که بخاطر برگهای پوستی نیلی بی همتایش چنین نام گرفته و یکی از بلندآوازه ترین و بیاد ماندنی ترین...
حج قران . [ ح َج ْ ج ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از اقسام سه گانه ٔ حج . رجوع به حج شود.
قران قیه . [ ق َ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 30 هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 5هزارگزی میانه ...
تاوه قران . [ وَ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز که در 6هزارگزی خاور سقز و 2هزارگزی جنوب رودخانه ٔ ...