اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قراب

نویسه گردانی: QRʼB
قراب . [ ق َرْ را ] (اِخ ) لقب گروهی از محدثان است . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
غراب سیاه . [ غ ُ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به غراب سیه شود.
غراب البین . [ غ ُ بُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) زاغ سرخ پا و سرخ منقار. (منتهی الارب ). زاغی است باریکتر و درازتر از زاغ پیسه با منقار و پاهای سرخ...
غراب ابقع. [ غ ُ ب ِ اَ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کلاغ پیسه . غراب البین . (اقرب الموارد). فاجع. جوهری گوید: غراب ابقع همان است که دارای ...
غراب اسود. [ غ ُ ب ِ اَس ْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غراب الاسود. رجوع به غراب الاسود شود.
غراب اعصم . [ غ ُ ب ِ اَ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاغ سرخ پا و سرخ منقار. و گفته اند: آنکه در بال وی پرسفیدی باشد و نادرالوجود است . (از ا...
غراب الزرع . [ غ ُ بُزْ زَ ] (ع اِ مرکب ) کلاغ مأکول اللحم است که پا و منقار مرجانی دارد. محقق حلی در شرایع گوید: و زاغ حلال گوشت است و آن...
غراب القیظ. [ غ ُ بُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) کلاغ تابستانی . غداف . رجوع به غداف و غراب و زاغ شود.
غرت و غراب . [ غ ُ ت ُغ ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) در تداول فارسی زبانان آنکه زیر بار منت هیچکس رفتن نخواهد. سخت غره به خویش .متکبر: شیراز...
غراب الاسود. [ غ ُ بُل ْ اَس ْ وَ ] (اِ مرکب ) غراب اسود. غراب الاسودالکبیر، و آن غرابی است کوهستانی ، و به حلال بودن آن وجهی گفته اند. (صبح ...
غراب الخطیب . [ غ ُبُل ْ خ َ ] (اِخ ) ۞ معروف به صقلی ، از حکمای یونان از اهل جزیره ٔ صقلیه است و در فلسفه به هنر خطابه (بحث اقناع ) اشتغ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.