اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قرص

نویسه گردانی: QRṢ
قرص . [ ق ُ ] (ع اِ) کلیچه . (منتهی الارب ) (مقدمة الادب زمخشری ). || گرده ٔ آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قرصة شود. ج ، قَرِصَة، اقراص ، قُرَص . (منتهی الارب ) :
سر از البرز برزدقرص خورشید
چو خون آلوده دزدی سر ز مکمن .

منوچهری .


من کیستم که بر من نتوان دروغ گفتن
نه قرص آفتابم نه ماه ده چهاری .

منوچهری .


در هوای عشق حق رقصان شوند
همچوقرص بدر بی نقصان شوند.

مولوی .


زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزی
بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قرص کمر. [ ق ُ ص ِ ک َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ تخم گیاهی است از تیره ٔ گیاهان سماقی ۞ درشت و دارای مغز نشاسته ای که برای ساخت...
قرص رویین . [ ق ُ ص ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی گهریال ، و این لفظ ساخته ٔ هندیان فارسی دان است . (آنندراج ).
قرص سیمین . [ ق ُ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه است . (آنندراج ).
قرص و قایم . [ ق ُ ص ُ ی ِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) محکم و استوار.
پر و پا قرص . [ پ َ رُ ق ُ ] (ص مرکب ) استوار. محکم . متین .
قرص هفت دره . [ ق ُ ص ِ هََ دَ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب به اعتبار هفت آسمان . (آنندراج ).
قرص زر مغربی . [ ق ُ ص ِ زَ رِ م َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است در محل غروب . (آنندراج ).
قرص گرم و سرد. [ ق ُ ص ِ گ َم ُ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از نیرین است که آفتاب و ماه باشد. (برهان ) (مجموعه ٔ مترادفات ).
قرث .[ ق َ ] (ع اِ) کوزه ٔ کوچک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص ) در مشقت انداختن . || رنج بردن . || کسب کردن .(اق...
قرث . [ ق َ رَ ] (ع مص ) ورزیدن . کسب کردن . || رنج بردن در کار.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَرْث شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.