قرق
نویسه گردانی:
QRQ
قرق . [ ق ِ ] (ع اِ)اصل ردی و هیچکاره . (منتهی الارب ). اصل ردی . (اقرب الموارد). || خوی و عادت مردم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || صغار مردم . (اقرب الموارد). || بازی سُدِّر که در آن چهل خط کشند و سنگریزه ها به صف نهند. (منتهی الارب ). که بیست وچهار خط بطور چهارگوشه توی درتو کشند و میان آن چهارخانه ها به طریق مخصوصی ریگهای خرد به صف نهند، و عامه این بازی را دریس نامند. (اقرب الموارد). دوزبازی .
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قرق آب . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فاروج بخش حومه ٔشهرستان قوچان واقع در 16 هزارگزی شمال باختری قوچان . موقع جغرافیایی آن جلگه و نواحی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
چم قرق . [ چ َ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد که در 7 هزارگزی باختر ماسور، کنار شمالی راه شوسه ٔ خرم آباد ...
قرق آقا. [ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقعدر 20000 گزی باختر فلاورجان و 4000 گزی راه شوسه ٔ مبارکه به...
قرق کردن . [ ق ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ممانعت کردن . قدغن کردن . بازداشتن از آمدن و دخول و خروج . (ناظم الاطباء).- قرق کردن جایی را ؛ قدغ...
شمس آباد قرق . [ ش َ دِ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. سکنه ٔ آن 115 تن . آب آن از قنات . این قریه را قره...
علی آباد قرق . [ ع َ دِ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیضا از بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 83 هزارگزی جنوب خاوری اردکان و یک هزارگزی...
حسین آباد قرق . [ ح ُ س ِ دِ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 63هزارگزی جنوب خاور اردکان و هشت هزار...
غرق . [ غ َ ] (ع مص ) مأخوذ از غَرَق ، به معنی در آب فرورفتن . آب از سر گذشتن . فارسیان غرق به سکون ثانی به معنی در آب فرورفتن استعمال م...
غرق . [ غ َ ] (اِخ )دهی است از دهستان تحت جلگه ٔ بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور که در 21 هزارگزی شمال نیشابور واقع و محلی است جلگه ، معتدل و ...