اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قص

نویسه گردانی: QṢ
قص . [ ق َص ص ] (ع مص ) برگفتن قصه . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ). || برگفتن . (تاج المصادر بیهقی ): قص علیه الخبر و الرؤیا؛ حدث بهما علی وجههما. (اقرب الموارد). || پیدا و نمایان گردیدن بار و آبستنی آن . || باردار گردیدن . || قریب به مرگ رسیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): ضربه حتی قصه علی الموت ؛ای ادناه منه . (اقرب الموارد). || بر پی کسی رفتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || در پی کسی رفتن اندک اندک . (اقرب الموارد). و از این معنی است قول خدای : فارتدا علی آثارهما قصصاً ۞ . (اقرب الموارد). || آگاهانیدن . || بریدن و قطع کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قص شوارب ؛ بریدن و کوتاه کردن آن . (اقرب الموارد). قص اظفار؛ چیدن ناخن . || قطع اطراف گوش . (اقرب الموارد). || (اِ) سینه . (منتهی الارب ). صدر. (اقرب الموارد). || سر سینه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). قیل رأس الصدر. (اقرب الموارد). || میانه ٔ سینه . (منتهی الارب ). قیل وسط الصدر. (اقرب الموارد). || استخوان سینه . (منتهی الارب ). قیل عظم الصدر. (اقرب الموارد). ج ، قِصاص . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پشم بریده ٔ گوسفند. (منتهی الارب ). من الشاة، ما قُص من صوفها. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
غس . [ غ َ ] (ع اِ صوت ) آوازی که با آن گربه را میرانند. (قطر المحیط) ۞ .
غس . [ غ ُس س ] (ع ص ) مرد سست و ناکس . (واحد و جمع در وی یکسان است ).(منتهی الارب ) (آنندراج ). الضعیف و اللئیم من الرجال . (قطر المحیط). |...
غس . [ غ َس س ] (ع مص ) درآمدن در بلاد و رفتن . (منتهی الارب ). وارد شدن به شهری و از آنجا گذشتن بی کج کردن راه : غس فی البلاد؛ دخل فیها...
ابن قس . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) مسعود بغدادی . از مشاهیر اطبای اسلام . در خدمت مستعصم باﷲ آخرین خلیفه ٔ عباسی میزیست و پس از قتل خلیفه در خانه ...
غس کردن . [ غ ِک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن گربه به سختی . (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 187 ب ). مأخوذ از غِس . رجوع به غِس شود.
قس الناطف . [ ق ُس ْ سُن ْ نا طِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک کوفه در کنار شرقی فرات ، و مروحه جائی است کنار غربی فرات . و در اینجا جنگی میان ا...
قس الناطق . [ ق ُس ْ سُن ْ ناطِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک کوفه . (منتهی الارب ). مصحف قس الناطف . (معجم البلدان ). رجوع بدین کلمه شود.
ترجمه: «قیاس کن بر این». توضیح: بعد از بیان مطلبی به موارد مشابه آن اشاره می شود و برای این که برسانند که حکم این موارد مشابه مانند همان موردی است که ...
شکل غلط قس علیهذا
غث و سمین . [ غ َث ْ ث ُ س َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) ۞ لاغر و فربه . (برهان قاطع) (آنندراج ). کنایه از اندک و بسیار. (برهان قاطع)....
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.