اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قضاء

نویسه گردانی: QḌAʼ
قضاء. [ ق َض ْ ضا ] (ع مص ) به حاجت کسی رسیدن و روا کردن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
غذا. [ غ َ ] (از ع ، اِ) رجوع به غذاء شود.
قوت؛ چیزی که برای رفع گرسنگی میخورند
قذع . [ ق َ ] (ع مص ) دشنام دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد): قذعه قذعاً؛ دشنام داد او را و سقط گفت . (منتهی الارب ). || زدن ب...
قذع . [ ق َ ذَ ] (ع اِمص ) فحش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). پلیدی زبان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پلیدی . (منتهی الارب ) (...
قزع . [ ق َ زَ ] (ع اِ) پاره های ابر تنک . (منتهی الارب ).قطعه های متفرق کوچک از ابر. (از اقرب الموارد). || پشم ستور جای جای فروریخته در ب...
پزآ ( پز + آ ) ، پخته شده و آماده گردیده
پزآ ( پز + آ ) ، پخته شده و آماده گردیده
این واژه اربی و به واتای ادرار شتر است و پارسی آن اینهاست: ژاگْد žãgd (سنسکریت: جاگْدهی) رنژال ranžãl (پارسی دری: رنجال) هوژان hužãn (سنسکریت: بْهو...
از قضا. [ اَ ق َ ] (ق مرکب ) اتفاقاً. قضا را: از قضا روزی دو صیاد بر آن آبگیر گذشتند. (کلیله و دمنه ).
قضا کردن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب )به جا آوردن عبادت را در غیر بر موقع آن . در برابر ادا کردن : گفت نماز را نیز قضا کن که چیزی نبوده که به...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.