قطب
نویسه گردانی:
QṬB
قطب . [ ق َ طَ ] (ع مص ) گرفتن چیزی را و سپس گرفتن باقیمانده ٔ آن برحسب اول به گزاف و تخمین نه به وزن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یقال : اَخَذه ُ قَطَباً قد نهی عنه الشرع . (اقرب الموارد) (لسان العرب ).
واژه های همانند
۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
قتب . [ ق َ ت ِ ] (ع ص ) مرد تنگدل زودخشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
قتب . [ ق َ ت َ ] (ع اِ) پالان . (ناظم الاطباء). اکاف . و گویند: قَتَب از قِتب بیشتر استعمال میشود. (از اقرب الموارد). پالان خرد به اندازه ٔ کو...
قتب . [ ق ِ ] (ع اِ) روده . || ساز و ساخت آبکش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هرچه گرد باشد از شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خو...