اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قعسر

نویسه گردانی: QʽSR
قعسر. [ ق َ س َ ] (ع ص ) دیرینه . (منتهی الارب ).قدیم . (اقرب الموارد). || (اِ) آنچه نخستین برآید از خربوزه ریزه . (منتهی الارب ). اول ما یخرج من صغار البطیخ . (اقرب الموارد). || (ص ) شگفت و سخت . (منتهی الارب ). شگرف و سخت . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قاسر. [ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از قسر. بزور بر کاری دارنده . (آنندراج ) (غیاث ).
قاسر. [ ] (اِخ ) ابن عمروبن شراحیل . پس از بلقیس مدت هشتادوپنج سال سلطنت کرد و به واسطه ٔ بخشش فراوانی که داشت به نعیم ملقب گردید. (ح...
قاصر. [ ص ِ ] (ع ص ) قصورکننده . کوتاهی کننده . تقصیرکننده . (ناظم الاطباء). مقصر : هرچند در همه ٔ ابواب خود را مقصر و قاصر دانسته . (ذیل جامع ال...
غاثر. [ ث ِ ](ع ص ) در تاج العروس ذیل غثرة آرد: سفلة الناس و رعاعهم ... و قیل الغثرة جمع غاثر مثل کافر و کفرة... وقال القتیبی لم اسمع غاثراً...
غاثر. [ ث ِ ] (اِخ ) ابن ارم بن سام بن نوح علیه السلام ، پدر ثمود است . (منتهی الارب ). در حاشیه ٔ مجمل التواریخ آمده است : ولد ارم بن سام بن ...
زبان ناتوان؛ زبانی که از بیان مطلبی، عاجز باشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.