قلعة
نویسه گردانی:
QLʽ
قلعة. [ ق َ ل َ ع َ ] (ع اِ) سنگ بزرگ از کوه برکنده بیرون جسته دشوارگذار صعب المرام ، یا سنگ سطبر ضَخم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، قِلاع ، قَلَع. (اقرب الموارد). || پاره ٔ بزرگ از ابر، یا کوهی است ، یا ابرپاره ٔ سطبر که کرانه ٔ آسمان را فراگیرد. ج ، قَلَع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || حصار استوار در کوه . (اقرب الموارد). حصار و پناه جای بر کوه . (منتهی الارب ). || (ص ) ناقه ٔ بزرگ اندام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
قلعه بحرین به عربی ( قلعة البحرین ) نام قلعهای تاریخی در کشور پادشاهی بحرین و یکی از نقاط دیدنی آن امارت است. نخستین بنیانگذاران قلعه پرتغالی ها بود...
شهری در ولایت سرپل افغانستان
گرماب قلعه . [ گ َ ق َ ع َ ] (اِخ ) در شمال خط سرحدی ایران و ترکستان و در دره ٔرودی که اراضی ماوراء بحر خزر را مشروب میکند واقع است و دولت ا...
یاستی قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ماه نشان شهرستان زنجان . 371 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
نارین قلعه . [ ق َ ع َ / ع ِ ] (اِ مرکب ) در قلعه ها که چندتوست قلعه ٔ درونی که از همه خردتر است . (یادداشت مؤلف ) : و توپچیان به دستور توپهای...
نارین قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) نام قلعه ای به غربی بغداد. (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قلعه ٔ خیبر. [ ق َ ع َ ی ِ خ َ / خ ِ ب َ ] (اِخ ) نام قلعه ٔ معروفی است در خیبرکه به دست امیرالمؤمنین علی گشوده شد : زورآزمای قلعه ٔ خیبر ک...
قلعه ٔ دزآب . [ ق َ ع َ ی ِ دِ ] (اِخ ) این قلعه در جنوب شمس الدین عرب در بالای کوه درباوی کهکیلویه میباشد. (جغرافیایی غرب ایران ص 128).
قلعه ٔ سفید. [ ق َ ع َ ی ِ س َ / س ِ ] (اِخ ) این قلعه در ممسنی و در شرق فهلیان واقع است و آن را دزسپیدنیز گویند. کوهی است منفرد و هیچ کوهی ...