قلعة
نویسه گردانی:
QLʽ
قلعة. [ ق ُع َ ] (ع اِ) آنچه پیشکی در بیت المال درآید بی وزن . (منتهی الارب ). || مال عاریت : بئس المال القلعة. || (ص ) مال ناپایدار. || مرد سست که چون بر او حمله و بطش کنند، نپاید. || (اِ) آنچه از درخت برکنده شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قُلَعة. || کوچ . (منتهی الارب ). ارتحال : الدنیا دار قلعة؛ ای ارتحال و انقلاع . نزلنا منزل قلعة؛ ای لانملکه (اقرب الموارد)؛ یعنی منزلم جای باش نیست یا ملک من نیست یا آنکه ندانم از این منزل گذرم کجا خواهد افتاد. و مجلس قلعة، مجلس که صاحبش را مرةبعداخری برخاستن ضرور افتد. (منتهی الارب ). به معنی اینکه نشیننده در آن برخیزد هرگاه گرامی تر از وی به مجلس آید. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
قلعة. [ ق َ ل َ ع َ ] (اِخ ) (مرج ...) جائی است به بادیه و شمشیرهای قلعی بدان منسوب است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). موضعی است در بادیه...
قلعة جعبر. [ ق َ ع َ ت ُ ج َ ب َ ] (اِخ ) بر کنار فرات و در برابر صفین است که در آن جنگ میان معاویه و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب اتفاق ا...
قلعة حماد. [ ق َ ع َ ت ُ ح َم ْ ما ] (اِخ ) شهری است متوسط بین اکم و اقران . این شهر دارای قلعه ای بزرگ است بر قله ٔ کوهی و آن را تاقربوست ...
قلعة نجمة. [ ق َ ع َ ن َ م َ ] (اِخ ) در حلب واقع است . این قلعه و قلعه ٔ حمیص و راوندان برای دفع ارمن و تاتار بنا شده است . (نخبةالدهر دمشقی ...
قلعة هوارة. [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) قلعه ٔ تاشقدالة قلعه ای است بر کوهی که معدن آهن و جیوه است در افریقا. (نخبة الدهر دمشقی ص 236).
قلعة خولان . [ ق َ ع َ خ َ ] (اِخ ) بین جزیره ٔ خفراء و اشبیلیه واقع و مشهور است . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 297 شود.
قلعة ابی طویل . [ ق َ ع َ ت ُ اَ طَ ] (اِخ ) قلعه ای است بزرگ و محکم در افریقیه . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). این قلعه هنگام ویران شد...
قلعة ابی الحسن . [ ق َ ع َ ت ُ اَ بِل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) قلعه ای است بزرگ نزدیک صیدا و شام و آن را یوسف بن ایوب فتح کرد. (از معجم البلدان ) ...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) قَلَّة. برج و بارویی است به شکل دایره در صغد. دمشقی آرد: صغد حصنی است در کوه کنعان در سرزمین جرمق و در آنجا قریه...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) (دروازه ٔ قلعه ) نام یکی از ده دروازه ٔ تبریز. رجوع به نزهة القلوب ص 76 شود.