قلعة
نویسه گردانی:
QLʽ
قلعة. [ ق ُع َ ] (ع اِ) آنچه پیشکی در بیت المال درآید بی وزن . (منتهی الارب ). || مال عاریت : بئس المال القلعة. || (ص ) مال ناپایدار. || مرد سست که چون بر او حمله و بطش کنند، نپاید. || (اِ) آنچه از درخت برکنده شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قُلَعة. || کوچ . (منتهی الارب ). ارتحال : الدنیا دار قلعة؛ ای ارتحال و انقلاع . نزلنا منزل قلعة؛ ای لانملکه (اقرب الموارد)؛ یعنی منزلم جای باش نیست یا ملک من نیست یا آنکه ندانم از این منزل گذرم کجا خواهد افتاد. و مجلس قلعة، مجلس که صاحبش را مرةبعداخری برخاستن ضرور افتد. (منتهی الارب ). به معنی اینکه نشیننده در آن برخیزد هرگاه گرامی تر از وی به مجلس آید. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۱ ثانیه
قلعه نو. [ ق َ ع َ ن ُ ] (اِخ ) کلاته ای است در سبزوار.
قلعه نو. [ ق َ ع َ ن ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 29هزارگزی باختری ورامین و 5هزارگزی خاور شو...
قلعه نو. [ ق َ ع َ ن ُ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران ، واقع در 11 هزارگزی جنوب باختر علیشاه عوض . این ده در جلگه واقع و معتدل...
قلعه نو. [ ق َ ع َ ن ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قشلاق بزرگ بخش گرمسار شهرستان تهران ، واقع در 3هزارگزی شمال باختر گرمسار و 2هزارگزی جنوب ...
قلعه نو. [ ق َ ع َ ن ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 24هزارگزی ورامین کنار راه فرعی تپه مرجان ....
قلعه نو. [ ق َ ع َ ن ُ ] (اِخ ) دهی است جزءدهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران ، واقع در 38هزارگزی جنوب باختری شهر ری و 4هزارگزی باختر راه...
قلعه نو. [ ق َ ع َ ن ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان دامغان ، واقع در6000گزی جنوب دامغان و3000گزی ایستگاه . سکنه...
قلعه نو. [ ق َ ع َ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان ، واقع در 27هزارگزی باختر تویسرکان و 3 هزارگزی جنوب شوسه ٔ تویسرکا...
قلعه نو. [ ق َ ع َ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل ، واقع در 19000گزی خاور سه کوهه و 23هزارگزی خاور شوسه ٔ ز...
قلعه نو. [ ق َ ع َ ن ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جایزان بخش رامهرمز شهرستان اهواز، واقع در 56هزارگزی جنوب خاوری رامهرمز و 6هزارگزی خا...