قوچ
نویسه گردانی:
QWC
قوچ . (ترکی ، اِ) گوسفند شاخ دار جنگی را گویند. (آنندراج ) (برهان ). میش شاخ دار نر. (فرهنگ نظام ). قچ . کبش (معرب آن ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). قچقار.گوسفند نر سه یا چهار ساله اخته ناشده که غالباً شاخ دارد. || بز کوهی . (فرهنگ فارسی معین ).
- سر قوچ به سلامت بودن ؛ سابقاً داشها و لوطیهای محل قوچ جنگی در خانه نگهداری میکردند. سر قوچ فلان بسلامت باشد (سرش سلامت باد). (فرهنگ فارسی معین ).
- قوچ باز ؛ کسی که قوچ برای جنگیدن و مسابقه گذاردن نگهداری میکند.
- قوچ بازی ؛ عمل قوچ باز.
- قوچچی ؛ لوطیهای قفقاز در دوره ٔ تزارها. (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
قوچ خر. [خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بام بخش صفی آباد شهرستان سبزوار، سکنه ٔ آن 248 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، میوه جات و شغل...
قره قوچ . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز واقع در 24 هزارگزی جنوب باختری خداآفرین و 29 هزارگزی شوسه ٔ اه...
قره قوچ . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 8 هزارگزی باختر گرمی و در مسیر شوسه ٔ گرمی به بیله سوار. مو...
قوچ تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش اسدآباد شهرستان همدان ، سکنه ٔ آن 260 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و ل...
قوچ حصار. [ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اکراد ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران ، سکنه ٔ آن 115 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، لبنیا...
قوچ آباد. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از قنات . محصول آن خرما و غلات . شغل ا...
قوچ آباد. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان ، سکنه ٔ آن 50 تن . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات و حبوب ....
قوچ احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 139 تن . آب آن از رودخانه ٔ آیدغمش . محصول ...
قوچ پلنگ . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاولایت بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر، سکنه ٔ آن 260 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و شغل...