اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قوش

نویسه گردانی: QWŠ
قوش . (معرب ، ص ) معرب کوچک . (المعرب جوالیقی ص 256، 257) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): رجل قوش ؛ ای صغیرالجثة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
قوش . (ترکی ، اِ) مرغی است شکاری . (ناظم الاطباء). هر پرنده ٔ شکاری . (فرهنگ نظام ). و در لغات ترکی نوشته قوش بضم قاف و واو معدوله غیرملفوظ...
قوش قوش . (ع اِ صوت )زجری است مر کلب را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).کلمه ای است که بدان سگ را رانند. (ناظم الاطباء).
قوش خزاعی قوش کهنه . [ خ َ ک ُ ن ِ / ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندکلی بخش سرخس شهرستان مشهد، سکنه ٔ آن 700 تن . آب آن از قنات . محصول ...
قوش قیه . [ قو ق َ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 316 تن . آب آن از رودخانه ٔ لیلان و چشمه . محصو...
قره قوش .[ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سکمن آباد بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 45500 گزی شمال باختری خوی و 4000 گزی باختر شوسه ٔ سیه چشمه...
قوش قلعه . [ قو ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرم خان بخش حومه ٔشهرستان بجنورد، سکنه ٔ آن 208 تن . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات و...
قوش بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 118 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات . شغل اهالی ...
قوش بیگی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) نگهبانی قوش . محافظت قوشهای شکاری . (فرهنگ فارسی معین ).
قوش عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندکلی بخش سرخس شهرستان مشهد، سکنه ٔ آن 270 تن . آب آن ازقنات . محصول آن غلات و بنش...
قوش عظیم . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نوروزآباد بخش سرخس شهرستان مشهد، سکنه ٔ آن 220 تن . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات و شغل اه...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.