کار
نویسه گردانی:
KAR
کار. (ع اِ) کشتیهای گندم بار به آب در شده . (منتهی الارب ). کشتیهای به آب در شده که بار آن گندم باشد. (ناظم الاطباء). نوعی کشتی . (المنجد).
واژه های همانند
۳۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
کار. (اِ) آنچه از شخص یا چیزی صادر گردد و آنچه شخص خود را بدان مشغول سازد و فعل و عمل وکردار. (ناظم الاطباء). آنچه کرده و بجا آورده شود ک...
کار. (اِخ ) قریه ای در اصفهان . (معجم البلدان ).
کار. (اِخ )قریه ای در آذربایجان . (معجم البلدان در لغت کار).
کار. (اِخ ) قریه ای برابر موصل از جانب شرقی آن نزدیک دجله . (ایضاً معجم البلدان در لغت کار).
کار. (اِخ ) (بلوک ) مطابق مندرجات بندهشن هندی ، آذر فربغ یا آتش روحانیان در کوه رشن ۞ در کابلستان بوده است اما احتمال میرود که این اشتب...
کار. (اِخ ) ۞ الفونس ، ادیب فرانسوی متولد در پاریس نویسنده ٔ انتقادی و مطایبه ای (1890 - 1808). مؤلف کتاب : «زیر درختان زیزفون ۞ » و رسالا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کار و مکار. [ رُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح کشاورزی زمین زراعتی که نیم آن در سالی و نیم دیگر سال بعد کاشته میشود.
کارگاه چینی کار. [ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) : گفت اگر ز آنچه وعده دادم شاه پیش از آن شغل بودمی آگاه نقش این کارگاه چینی کاربهترک بس...
کار گل . [ رِ گ ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عملگی . فعلگی . زمین کندن و شخم زنی و گل مالی و نظائر آن : و در همه ٔ ممالک کسی را نگذاشت که به...