اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کار

نویسه گردانی: KAR
کار. (اِخ ) (بلوک ) مطابق مندرجات بندهشن هندی ، آذر فربغ یا آتش روحانیان در کوه رشن ۞ در کابلستان بوده است اما احتمال میرود که این اشتباه از جانب نساخ واقع شده باشد. بندهشن ایرانی عبارتی دیگر دارد که متأسفانه قرائت آن بسیار مشکوک است . ویلیمز جکسن ۞ آن را چنین خوانده است : «کوه درخشان کواروند، در بلوک کار» - کواروند را بمعنی بخار آلود گرفته است و میخواهد ثابت کند که مقصود شهر کاریان ایالت فارس است که در نیمه ٔ راه بین بندر سیراف و دارابجرد بوده است و در آنجا امروز هم آثار ویرانه ٔ معبد قدیمی پدیدار است ... (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی ص 221).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
گزافه کار. [ گ ُ / گ ِ / گ َ ف َ / ف ِ ] (ص مرکب ) گزافکار.تندرو. مسرف . مفرط. عبث کار. بیهوده کار : اندر دوید و مملکت او بغارتیدبا لشکری گزاف سپا...
گستاخ کار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) آنکه کارها را بدون پروا انجام دهد. آنکه بی باکانه به کارها دست زند. رجوع به گستاخ کاری شود.
کار داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) عمده و اصل و مهم بودن . اصل کار بودن : کار کن کار،بگذر از گفتارکاندرین راه کار دارد کار ۞ . سنائی . || با کسی...
کار راندن . [ دَ ] (مص مرکب ) سوق کار. انجام دادن آن . اداره کردن شغل .
کار ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) احتیال . تهیه دیدن : چرا برنسازی همی کار خویش که هرگز نیامد چنین کار پیش . فردوسی .فرستاده ای آمد از نزد اوی که...
کار سرسری . [ رِ س َ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کار سطحی .- کار سرسری کردن ؛ سهل انگاری کردن . رجوع به سهل انگاری کردن شود.
کار دشوار. [ رِ دُش ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کار سخت . عمل مشکل . امرٌ عُضال . (منتهی الارب ). فَظیع. (دهار). کَلوف . ضَرّاء. کوفان ، کُوِّفان ....
کار مشتبه . [ رِ م ُ ت َ ب ِه ْ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امر ملبس . (منتهی الارب ).
کار کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ](مص مرکب ) کار کشیدن از کسی ؛ او را بکار واداشتن .
کار گذشته . [ رِ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به قضی الامر شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.