کاری
نویسه گردانی:
KARY
کاری . (اِخ ) ابوالطیب عبدالجباربن الفضل بن محمدبن احمد از مردم کار (اصفهان ). وی از اباعبداﷲ محمدبن ابراهیم جعفر الفردی حدیث شنیدو از او ابوالقاسم هبة اﷲ بن عبد الوارث الشیرازی در معجم شیوخ (مشیخه ) خود یک حدیث روایت کرده است و گوید آن را از وی بافادت ابی ذکریا یحیی بن ابی عمروبن مندة، شنیده است . (از انساب سمعانی ورق 471 الف ).
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مقرنس کاری . [ م ُ ق َ ن َ ] (حامص مرکب ) ایجاد گچ بریهای برجسته و آویخته بر سقف خانه . آسمانه ٔ خانه را با گچ بریهائی زینت دادن . و بیشتر با ...
معصیت کاری . [ م َ ی َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی معصیت کار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گناهکاری .
ندانم کاری . [ ن َ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل ندانم کار. صفت ندانم کار. رجوع به ندانم کار شود.
گزافه کاری . [ گ ُ / گ ِ / گ َ ف َ / ف ِ ] (حامص مرکب ) گزافکاری . اسراف . تجاوز. بیهوده کاری . و رجوع به گزافکاری شود.
گستاخ کاری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) جسور و بی پروا کاری کردن . بی باکانه به کاری دست یازیدن . دلاورانه کارها را انجام دادن : غرور جوانی چو از ...
کنفته کاری . [ ک ِ ن ِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) کثافت کاری . دله کاری . اشتغال به مشاغل پست و دله کاری . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). و رج...
خشکه کاری . [ خ ُ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) دیم کاری در زراعت . (یادداشت بخط مؤلف ). || نوکاری در قنات . (یادداشت بخط مؤلف ).
بهاره کاری . [ ب َ رَ / رِ کا ] (حامص مرکب ) آنچه در بهار کارند. در بهار تخم کاشتن .