اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاری

نویسه گردانی: KARY
کاری . (اِخ ) ابوالطیب عبدالجباربن الفضل بن محمدبن احمد از مردم کار (اصفهان ). وی از اباعبداﷲ محمدبن ابراهیم جعفر الفردی حدیث شنیدو از او ابوالقاسم هبة اﷲ بن عبد الوارث الشیرازی در معجم شیوخ (مشیخه ) خود یک حدیث روایت کرده است و گوید آن را از وی بافادت ابی ذکریا یحیی بن ابی عمروبن مندة، شنیده است . (از انساب سمعانی ورق 471 الف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مقاطعه کاری . [ م ُ طَ / طِ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) پیمانکاری . شغل و عمل مقاطعه کار. و رجوع به مقاطعه کار شود.
ملاحظه کاری . [ م ُ ح َ ظَ / ح ِ ظِ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت ملاحظه کار. رعایت جوانب امور. حزم . احتیاط. احتیاطکاری . و رجوع به ملاحظه کار شود...
امروز و فردا کردن -کار را امروز به فردا انداختن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چَسبانه کاری. رجوع شود به چَسبانه.
موزائیک کاری . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل موزائیک کار. ساختن موزائیک . || به کار بردن موزائیک در بنا و ساختمان . که در نما یا داخل یا سطح...
هرمیاس کاری . [ هَِ س ِ ] (اِخ ) ۞ یکی از معاصران سلوکوس سوم است که پادشاه سلوکی مزبور هنگام سفر به آسیای صغیر او را - که در مقام وزیر ...
چوبکاری . (حامص مرکب ) کسی را با چوب زدن . (فرهنگ نظام ). سیاست و تنبیه بواسطه چوب زدن . (ناظم الاطباء). زدن با چوب . (یادداشت مؤلف ). عمل چوبکاری کر...
استخوان کاری . [ اُ ت ُ خوا / خا ] (حامص مرکب ) خاتم بندی : استخوان های من ای آه بگردون بردی استخوان کاری صندوق فلک چند کنی .کاتبی .
رازیانه کاری . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 26هزارگزی جنوب خاوری فهلیان کنار شوسه ...
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۱۷ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.