اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاری

نویسه گردانی: KARY
کاری . (اِخ ) ابوالطیب عبدالجباربن الفضل بن محمدبن احمد از مردم کار (اصفهان ). وی از اباعبداﷲ محمدبن ابراهیم جعفر الفردی حدیث شنیدو از او ابوالقاسم هبة اﷲ بن عبد الوارث الشیرازی در معجم شیوخ (مشیخه ) خود یک حدیث روایت کرده است و گوید آن را از وی بافادت ابی ذکریا یحیی بن ابی عمروبن مندة، شنیده است . (از انساب سمعانی ورق 471 الف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۳ ثانیه
غال کاری . (حامص مرکب ) در تداول عامه به معنی تجزیه ٔ طلا از خاک و چیزهای دیگر بکار میرود.
فحش کاری . [ ف ُ ] (حامص مرکب ) به یکدیگر دشنام گفتن ، و بیشتر بصورت «فحش و فحش کاری » به کار رود.
بیت کاری (Bēt-Kari، به معنی خانهٔ مهاجران) نام یکی از ایالات آشوریان در سرزمین ماد به مرکزیت کار-کاشی بود. این ایالت به احتمال زیاد در سال ۷۱۰ پیش از ...
بدل کاری. پیشه بدل‌کار . انجام کارهای نمایشی خطرناک در فیلم‌ها و نماهنگ‌ها به جای هنرپیشه اصلی. بدل‌کاری شامل کارهایی مانند پریدن از بلندی، هواپیما و ...
دغل کاری. [دَ غَ]. (حا. مص. ص. مرکب). عمل دغل کار. حیله بازی و مکاری، دغلبازی. ناراستی، نادرستی، حقه بازی، دَغا پیشگی.
چائی کاری . (حامص مرکب ) رجوع به «چای کاری » شود.
خرده کاری . [ خ ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) نازک کاری . (آنندراج ). ریزه کاری : بزرگ امّید هم در خرده کاری ز لب میکرد هر دم شهدباری . ناصرخسرو.هرکه ...
خاتم کاری .[ ت َ ] (حامص مرکب ) نشاندن استخوان در چوب با نقش ونگار. خاتم سازی . رجوع به خاتم بندی و خاتم سازی شود : آسوریها در صنایع دیگر ما...
رنده کاری . [ رَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) کار و عمل رنده کار. شغل و پیشه ٔ رنده کار. رجوع به رنده کار شود.
خلاف کاری . [ خ ِ /خ َ ] (حامص مرکب ) عمل گناهکار. عمل خاطی . عمل خلافکار. || ضد سازگاری . (یادداشت بخط مؤلف ):بر وفق چنین خلاف کاری تسلیم ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۷ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.