گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کاری نویسه گردانی: KARY کاری . [ رِ ](اِخ ) ۞ هری . شاعر و موسیقیدان انگلیسی که سرود ملی انگلیسی ها: «خدا شاه را نجات دهد» ۞ بدو منسوب است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه واژه معنی اره کاری اره کاری . [ اَرْ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل ارّه کشیدن . اصل کاری اصل کاری . [ اَ ل ِ ] (ص نسبی ) در تداول عامه ، عمده . مهم . اساس . ۞ بزه کاری بزه کاری . [ ب َ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) عصیان . گناهکاری . (یادداشت بخط دهخدا). ج ،بزه کاریها، بمعنی مآثم . (تاریخ بیهقی ) : من بجرمی نکرده معذ... سبک کاری این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. هوس کاری هوس کاری . [ هََ وَ ] (حامص مرکب ) در پی هوس بودن : هوس کاری آن فرهاد مسکین نشان جوی شیر و قصرشیرین .نظامی . نیک کاری نیک کاری . (حامص مرکب ) خوب کار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). پرکاری . || نیکوکاری . نیکوکرداری . (فرهنگ فارسی معین ). نیم کاری نیم کاری . (حامص مرکب ) مزدوری . (فرهنگ فارسی معین ) : در از لعلش به درج تنگ باری مه از رویش به شغل نیم کاری . امیرخسرو (از انجمن آرا).|| ش... گنه کاری گنه کاری . [ گ ُ ن َه ْ ] (حامص مرکب ) عمل گنه کار. تقصیرکاری . مجرمی . عصیان . اثم . جرم . بزه کاری : به پاسخ سخن لرزلرزان شنیدز زروان گنهکار... کتک کاری کتک کاری . [ ک ُ ت َ ] (حامص مرکب ) عمل کتک کار. عمل زدن یکدیگر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به کتک کاری کردن شود.- کتک و کتک کاری ؛ عمل زدن و... شاه کاری شاه کاری . (حامص مرکب ) شاگاری . سخره کاری . بیگاری . رجوع به شاکاری شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۷ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود