گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کاری نویسه گردانی: KARY کاری . [ رِ ](اِخ ) ۞ هری . شاعر و موسیقیدان انگلیسی که سرود ملی انگلیسی ها: «خدا شاه را نجات دهد» ۞ بدو منسوب است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه واژه معنی سر کاری (عامیانه) صفت مشغولیت بیهوده ای است که تنها برای منحرف کردن توجه شخص نسبت به امری دیگر به وی ارجاع می شود. بی کاری بی کاری . (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی کار. بی شغلی . (ناظم الاطباء). عزل . (منتهی الارب ). کار نداشتن : که از داد و بی کاری و خواسته خروشد بم... شب کاری شب کاری . [ ش َ ] (حامص مرکب ) عمل شب کار. رجوع به شب کار شود. شکن کاری شکن کاری . [ ش ِ ک َ ] (حامص مرکب ) سخن بیهوده و بیمعنی گفتن . (ناظم الاطباء). حرف بی صرفه و محل گفتن . (برهان ). || کارشکنی کردن . (برهان )... سیه کاری سیه کاری . [ ی َه ْ ] (حامص مرکب ) کنایه از ظلم و شوخی . (آنندراج ) (غیاث ) : در سیه کاری چو شب روی سپیدآرم چوصبح پس سپید آید سیه خانه به شب... دله کاری دله کاری . [ دَ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) در اصطلاح عامیانه ، پرداختن به کارهای پست و کم درآمد. فروختن خوراکیهاو تنقلات ارزان و خوارمایه ، مان... رنگ کاری رنگ کاری . [ رَ ] (حامص مرکب ) شغل و کار رنگ کار. عمل رنگ کار. رجوع به رنگ کار شود. || نیرنگ سازی . حیله گری . چاره سازی . رجوع به رنگ کار و ... زشت کاری زشت کاری . [ زِ ] (حامص مرکب ) فحشاء. (مهذب الاسماء) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || بدعملی . فعل زشت کار : جهان را گوهر آمد زشت کاری چرا زو مهرب... سفت کاری سفت کاری . [ س ِ ] (حامص مرکب ) مقابل نازک کاری در بنایی . (یادداشت مؤلف ). محکم کاری . سکه کاری سکه کاری . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) کار سکه کردن . عمل سکه زدن : به دستور مقرر در اشرفی و عباسی سکه کاری نمایند. (تذکرة الملوک ص ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود