کامل
نویسه گردانی:
KAML
کامل . [ م ِ ] (اِخ ) ابن ... هبةاﷲبن عبداﷲبن کامل ، ابوالقاسم . «داعی الدعات » فاطمی ها در مصر بود و در اواخر دولت فاطمی ها «قاضی القضات »شد و به لقب فخرالامناء نایل آمد. پس از زوال حکومت فاطمیان در مصر دستگیر و به دار آویخته شد. او یکی از هشت نفری است که در اعاده دولت بنی عبید کوشش کردند.(از الاعلام زرکلی ). رجوع به هبةالدین بن عبداﷲ شود.
واژه های همانند
۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
قیاس کامل . [ س ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آن بود که بنفس خودبین باشد. (فرهنگ فارسی معین از اساس الاقتباس ).
کامل العقل . [ م ِ لُل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ) با خرد تمام . عاقل . آنکه عقلش بکمال رسیده باشد : مر ترا عقلست جزوی در زمان کامل العقلی بجو اندر ج...
کامل الوزن . [ م ِ لُل ْ وَ ] (ع ص مرکب ) هرچیز که وزن آن درست و صحیح بوده و کم نباشد. (ناظم الاطباء).
انسان کامل آرمانی است که رسیدن به آن به عنوان هدفی برای انسان در نظر گرفته شدهاست. انسان کامل مضمونی است که در دیدگاههای فلسفی، عرفانی و تصوفی از اه...
مجموعه رسائل به مجموعهای از مهمترین آثار عبدالعزیز بن محمد نَسَفی معروف به عزیزالدین نسفی از عارفان فارسینویس قرن هفتم گفته میشود. ماریژان موله ای...
کامل کردن . [ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی نقص کردن . بی عیب ساختن . به کمال رساندن : ز بسکه اهل هنر را بزرگ کرد و نواخت بسی نماند که هر ناق...
کامل کیاست . [ م ِ س َ ] (ص مرکب ) داهی . زیرک . نکته سنج . موقعشناس : ملوک وافرفراست و سلاطین کامل کیاست . رجوع به ص 322 حبیب السیر جزو 4 از ج ...
تیره ٔ کامل . [ رَ / رِ ی ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه ازماه است ... (آنندراج ). ماه و قمر. (ناظم الاطباء).
این سَماس (= عبارت) پارسی ـ عربی است و پارسی جایگزین آن ویسپایو می باشد که واژه ای اوستایی است
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: سویرا savirâ (سنسکریت: سوئیره svaïra) ****فانکو آدینات 09163657861