گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کبیر نویسه گردانی: KBYR کبیر. [ ک ُ ب َ ] (اِخ ) ۞ (در اصطلاح نجوم هند) از اصحاب پرب و آن صاحب الشمال است و در حکمش خصب و گشادگی است و فساد اموال اغنیا. (تحقیق ماللهند ص 258). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی شیخ کبیر شیخ کبیر. [ ش َ خ ِ ک َ ] (اِخ ) (قبرستان ...) نام قبرستانی بشیراز. (یادداشت مؤلف ). زاب کبیر زاب کبیر. [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در آفریقا شامل چند قریه و شهرستان . یاقوت حموی آرد: و کنار هر یک از زابها چندین قریه و شهرستان قر... علی کبیر علی کبیر. [ ع َ ی ِ ک َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن زین الدین شهید ثانی عاملی جبعی اصفهانی . مشهور به شیخ علی صغیر و یا شیخ علی کبیر. رجوع... علی کبیر علی کبیر.[ ع َ ی ِ ک َ ] (اِخ ) ابن منصوربن محمدبن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد و المدفن ، مشهور به علی الکبیر. وی د... بی جی کبیر نام بنیان گذار مکتب بی جی ایسم دیوان کبیر دیوان شمس . کلیات مولانا جلال الدین رومی شامل غزلیات و قطعات فلفل کبیر فلفل کبیر. [ ف ِف ِ ل ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است بسیار زیبا از تیره ٔ مورْدها که ارتفاعش حدود ده متر میرسدو در آمریکای مرکزی و... کورش کبیر کورش کبیر. [ رُ ش ِ ک َ ] (اِخ ) ۞ کورش بزرگ . سردودمان و مؤسس سلسله ٔ هخامنشی (559 - 529 ق .م .) پسر کمبوجیه ٔاول ۞ یا کمبوجیه دوم ۞ د... مغول کبیر مغول کبیر. [ م ُ غ ُ ل ِ ک َ ] (اِخ ) ۞ عنوانی است که مورخان اروپایی به سلاله ٔ مغولی هند (گورکانیان هند) داده اند. مؤسس این سلسله ظهیر... مغول کبیر مغول کبیر.[ م ُ ل ِ ک َ ] (اِخ ) نام الماسی است از آن ایران به وزن 279 قیراط... (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود