اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرم

نویسه گردانی: KRM
کرم . [ ک َ رَ ] (اِ) کلم . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). غنبید. بقلةالانصار. (یادداشت مؤلف ). کرنب . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) :
گفت بخوردم کرم درد گرفتم شکم
سربکشیدم دو دم مست شدم ناگهان .

لبیبی .


هرکه او از کرم دست تو آگاهی یافت
نخرد حاتم طی را به یکی دسته کرم .

سوزنی .


اندرین موسم انباز کرم لوزینه ست
از سخای تو شود ساخته این انبازی .

سوزنی .


در روزگارهیچ نشان دیدی از کرم ۞
جز در میان سبزه و اطراف بوستان .

اخسیکتی (از فرهنگ جهانگیری ).


گویند مراخواجگکی هست کریم
یک برگ کرم به که چنو شصت کریم .

علی پنجهیری .


۞
|| قسمی گیاه خودرو. (یادداشت مؤلف ) :
روز کرم گذشت و کرم ۞ را به بوستان
اندر میان سبزه کند انتظار چشم .

شهاب الدین محمدبن رشید.


رجوع به کرنب و کلم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
کرم . [ ک ِ ] (اِ) هر حشره ٔ بری یا مائی و بحری را که به درازی گراید گویند و بغیر آن هم گاه اطلاق کنند. اسم انواعی از حشرات خرد و درشت غ...
کرم . [ ک َ رَ ] (ع اِمص ) جوانمردی . مردمی . عزیزی . ضد لؤم . (ناظم الاطباء). جوانمردی و همت باشد. (برهان ). مروت وسخاوت و عزیزی و بزرگواری ....
کرم . [ ک َ رَ ] (ع مص ) کرامة. کرمة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مکرماً. (ناظم الاطباء). نفیس گردیدن و باعزت شدن . (از اقرب الموارد) (ناظم...
کرم ا. [ ک َ رَ م ُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و سردسیر است و 420 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...
کرم کش . [ ک ِ ک ُ ] (نف مرکب ) ۞ کرم کشنده . کشنده ٔ کرم . قاتل الدود. قاتل الدیدان . هر یک از داروها که کرم روده کشد. (یادداشت مؤلف ).
کرم کشی . [ ک ِ ک ُ ] (حامص مرکب ) کشتن کرم . || دست بازی . ملاعبه .ملاعبه با کمی بی شرمی و بی حفاظی . (یادداشت مؤلف ).- کرم کشی کردن ؛ مل...
کرم دار. [ ک َ رَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ کرم . که صاحب کرم است : کرم داران عالم را درم نیست درم داران عالم را کرم نیست ۞ .سعدی .
کرم زده . [ ک ِ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مُسَوَّس . مُدَوَّ. کرمو. کرم خورده . (یادداشت مؤلف ).
تنگ کرم . [ ت َ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رونیز جنگل است که در بخش حومه ٔ شهرستان فسا واقع است و 403 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
خیط کرم . [ طِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چفته ٔ درخت مو. ج ، خیوط کرم . (یادداشت مؤلف ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۸ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.