اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرم

نویسه گردانی: KRM
کرم . [ ک َ رَ ] (اِ) کلم . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). غنبید. بقلةالانصار. (یادداشت مؤلف ). کرنب . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) :
گفت بخوردم کرم درد گرفتم شکم
سربکشیدم دو دم مست شدم ناگهان .

لبیبی .


هرکه او از کرم دست تو آگاهی یافت
نخرد حاتم طی را به یکی دسته کرم .

سوزنی .


اندرین موسم انباز کرم لوزینه ست
از سخای تو شود ساخته این انبازی .

سوزنی .


در روزگارهیچ نشان دیدی از کرم ۞
جز در میان سبزه و اطراف بوستان .

اخسیکتی (از فرهنگ جهانگیری ).


گویند مراخواجگکی هست کریم
یک برگ کرم به که چنو شصت کریم .

علی پنجهیری .


۞
|| قسمی گیاه خودرو. (یادداشت مؤلف ) :
روز کرم گذشت و کرم ۞ را به بوستان
اندر میان سبزه کند انتظار چشم .

شهاب الدین محمدبن رشید.


رجوع به کرنب و کلم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قلعه کرم . [ ق َ ع ِ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان والانجرد شهرستان بروجرد، واقع در 2هزارگزی جنوب بروجرد و 2 هزارگزی جنوب شوسه . موقع جغرا...
کرم پروری . [ ک َ رَ پ َرْ وَ ] (حامص مرکب ) کرم گستری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرم گستر شود.
کرم پیشگی . [ ک َ رَ ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل کرم پیشه . جوانمردی . بخشندگی . کرم پیشه بودن . (فرهنگ فارسی معین ).
خوان کرم . [ خوا / خا ن ِ ک َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سفره ٔ کرم . سفره ای که از روی بخشش و کرم گسترده شود. (یادداشت بخط مؤلف ) : تو مس...
سابق کرم . [ ب ِ ق ِ ک َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دارنده ٔ سابقه ٔ کرم . پیشی گیرنده در کرم : هزاز تندی و سختی بکن که سهل بودجفای مثل ...
کرمی که در شب می درخشد.نور حاصل از این کرم، مانند سایر نورهاست ولی گرما ندارد.علت ایجاد این نور،ترکیب ماده ای بنام "لوسی فرین"(در بدن کرم شب تاب)با اک...
کرم ابریشم. (ا. م.) منشاء اولیه پرورش کرم ابریشم کشور چین بوده و بیش از 5000 سال قدمت دارد. کشورهای اصلی تولیدکننده ابریشم شامل چین(5/57% از تولید جها...
کرم رازقی . [ ک َ م ِ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ابن البیطار گمان می کند رازقی سوسن ابیض است ، یعنی یاس و چنین نیست چه یاس مضاعف یعنی ...
کرم ریختن . [ ک ِ ت َ ] (مص مرکب ) حسد ورزیدن . ابراز حسد با اطواری کردن . (یادداشت مؤلف ). || کاری را به قصد آزار کسی انجام دادن . وررفتن ....
کرم خوردگی . [ ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) کرم زدگی . تسویس . (یادداشت مؤلف ).- کرم خوردگی دندان ؛ تآکل اسنان . (یادداشت مؤلف ). ف...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۸ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.