اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کل ء

نویسه گردانی: KL ʼ
کل ء. [ ک َل ْءْ ] (ع مص ) کلاءة. نگاهبانی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || به تازیانه زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || درنگی کردن در ادای دین و پی ماندن . || گیاه ناک گشتن زمین . || باربار نگریستن در چیزی و برگردانیدن نگاه در آن . || سپری شدن عمر و زندگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چریدن ماده شتر گیاه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
به ضم ک. کند. مانند چاقوی کل. و نیز کوتاه و دم بریده مانند مرغ کل در گویش کازرونی(ع.ش)
کل کل . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آسمان آباد است که دربخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرا...
کل کل . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیایی بخش سنقر کلیایی است که در شهرستان همدان واقع است و 285 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
کل کن . [ ] (اِ) نام گیاهی است اما قرأت کلمه مشکوک است . (تذکرة الاولیاء ج 2 ص 326 و 328) : ابوسعید هفت سال دیگر در بیابان گشت و کل کن ...
کل کرد. [ ک َ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تمین است که در بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
کل دار. [ ک ُ ] (اِ مرکب ) کل در. کل دره . آلتی است که با آن مرز کرت ها برآرند وآن آهنی دراز است که از میان دسته ای چوبین دارد و از دیگر ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بیهوده با چیزی ور رفتن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کل مکل . [ ک َ م َ ک َ ] (اِ مرکب ) مرادف کَلکَل . (آنندراج ). شور و غوغا. (غیاث ). مبدل عامیانه ٔ قال مقال . شورو غوغا. قال مقال . (فرهنگ فارسی ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۹ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.