اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کل ء

نویسه گردانی: KL ʼ
کل ء. [ ک َل ْءْ ] (ع مص ) کلاءة. نگاهبانی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || به تازیانه زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || درنگی کردن در ادای دین و پی ماندن . || گیاه ناک گشتن زمین . || باربار نگریستن در چیزی و برگردانیدن نگاه در آن . || سپری شدن عمر و زندگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چریدن ماده شتر گیاه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
کل . [ ک َ ] (ص ) کچل . یعنی شخصی که سر او زخم یا جای زخم داشته باشد و موی نداشته باشد و به عربی اقرع خوانند. (برهان ). کچل را گویند یعنی...
کل . [ ک َل ل ] (ع اِ) پشت کارد و پشت شمشیر. || وکیل . || ستم . || سختی . || اندوه . || یتیم . || آنکه وی را نه پدر باشد نه پسر. ...
کل . [ ک ُل ل ] (ع اِ) همه . همگی . همه ٔ اجزاء. این لفظ اگر چه مفرد است ولی در معنی جمع استعمال می گردد. مذکر و مؤنث در وی یکسان است . اگ...
کل . [ک ُ ] (ع اِ) مخفف کُل ّ بهمان معنی است : طبع هر جزوی که هست آخر سوی کل مایل است . کاتبی .دین ودل را کل بدو بسپرد خلق پیش امر و نه...
کل . [ ک ُ ] (اِ) خمیدگی . کوژی . کجی . انحناء. غوز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بدانگه که گیرد جهان گرد و میغکل پشت چوگانت گردد ستیغ. بوشک...
کل جک . [ ک ُ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گاوکان بخش جبال بارز است که در شهرستان جیرفت واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
کل نو. [ ک َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیرون بشم است که در بخش کلاردشت شهرستان نوشهر واقع است و 960 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا...
کل. ("ک" با آوای زبر)، (ا)، (زبان مازنی)، یارو. "کل" به مردی که به گونه غیر قانونی با دختر یا زنی رابطه داشته باشد گفته میشود.
کل. ("ک" با آوای زیر)، (ا)، (زبان مازنی)، زیر. "سایه کل"، زیر سایه. "افتاب کل" زیر آفتاب.
بزرگ، هیکلی، جسور، گاومیش نر، کله: گاو نر اخته نشده کلیل: قوچ شاخدار
« قبلی صفحه ۱ از ۹ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.