گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کل نویسه گردانی: KL کل . [ک ُ ] (ع اِ) مخفف کُل ّ بهمان معنی است : طبع هر جزوی که هست آخر سوی کل مایل است . کاتبی .دین ودل را کل بدو بسپرد خلق پیش امر و نهی او میمرد خلق .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی کل کل . [ ک َ ] (ص ) کچل . یعنی شخصی که سر او زخم یا جای زخم داشته باشد و موی نداشته باشد و به عربی اقرع خوانند. (برهان ). کچل را گویند یعنی... کل کل . [ ک َل ل ] (ع اِ) پشت کارد و پشت شمشیر. || وکیل . || ستم . || سختی . || اندوه . || یتیم . || آنکه وی را نه پدر باشد نه پسر. ... کل کل . [ ک ُل ل ] (ع اِ) همه . همگی . همه ٔ اجزاء. این لفظ اگر چه مفرد است ولی در معنی جمع استعمال می گردد. مذکر و مؤنث در وی یکسان است . اگ... کل کل . [ ک ُ ] (اِ) خمیدگی . کوژی . کجی . انحناء. غوز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بدانگه که گیرد جهان گرد و میغکل پشت چوگانت گردد ستیغ. بوشک... کل کل. ("ک" با آوای زبر)، (ا)، (زبان مازنی)، یارو. "کل" به مردی که به گونه غیر قانونی با دختر یا زنی رابطه داشته باشد گفته میشود. کل کل. ("ک" با آوای زیر)، (ا)، (زبان مازنی)، زیر. "سایه کل"، زیر سایه. "افتاب کل" زیر آفتاب. کل بزرگ، هیکلی، جسور، گاومیش نر، کله: گاو نر اخته نشده کلیل: قوچ شاخدار کل به ضم ک. کند. مانند چاقوی کل. و نیز کوتاه و دم بریده مانند مرغ کل در گویش کازرونی(ع.ش) کل کل کل کل . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آسمان آباد است که دربخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرا... کل کل کل کل . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیایی بخش سنقر کلیایي است که در شهرستان همدان واقع است و 285 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۹ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود